دوشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۳

اگه من یه روز یه وبلاگ شخصی داشته باشم ، اولین شعری که توش می نویسم اینه:
با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام بیش نیست
در پی ویران شدنی، آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با آتش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام

يک صحبت طولانی .....
از نزديک نزديک...
جايی پهلوی خودت...

حسین

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes