پنجشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۳
سلام......
دوستان همگی خوبن؟؟؟؟؟؟؟ احمدعلی، مجتبی، حسین،محمد، مریم و علی.......
ليلی از مشهد صحبت می کنه... دلتونم بسوزه من امشب می رم عروسی......
آقا عجب جنگ و دعواییه اينجا!!!!!! نکنين اين کارا رو .... آخه مردم چی می گن؟
الان ليدا ( آبجی بنده ) داشت اين حرفا رو می خوند. یک ساعت داشت می خنديد، بابا بی خيال شين اين حرفا رو...... هر کی دوست داره بنويسه.... نه نوشتنش دليل می خواد نه ننوشتنش....
خوب ديگه....
تا بعد
ليلی
دوستان همگی خوبن؟؟؟؟؟؟؟ احمدعلی، مجتبی، حسین،محمد، مریم و علی.......
ليلی از مشهد صحبت می کنه... دلتونم بسوزه من امشب می رم عروسی......
آقا عجب جنگ و دعواییه اينجا!!!!!! نکنين اين کارا رو .... آخه مردم چی می گن؟
الان ليدا ( آبجی بنده ) داشت اين حرفا رو می خوند. یک ساعت داشت می خنديد، بابا بی خيال شين اين حرفا رو...... هر کی دوست داره بنويسه.... نه نوشتنش دليل می خواد نه ننوشتنش....
خوب ديگه....
تا بعد
ليلی
عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا
بایگانی کل
اینجا اسمش لینکدونی ه
2004-2006 Maahtaab ©
Template borrowed from Geir Landr? with minor changes
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$><$BlogItemCreate$>
<< Home