شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۳

در راسته ی ناز فروشان که بتانند

ماییم و نگاهـــــی که به هیچش نستانند

ای عشق شدی خوار بکش ناز دو روزی

کاین حسن فروشـــان همه قدر تو ندانند

خوبان که گهی خوانمشان عمر و گهی جان

بازی مخور از من که نه عمرند و نه جانند

جانند بدین وجه کشان نیست وفایی

عمرند از این رو که بــــــه سرعت گذرانند

جز رنگی و بویی نه و صد مایه ی آزار

در پرده ی گل خــــــــــــــاربنی چند نهانند

بی جوشن فولاد صبوری نروی پیش

کاین لــــــــشکر بیداد عجب سخت کمانند

وحشی سخن نقص بتان بیهوده گوییست

خوبند الهی که بســـــــــــــــی سال بمانند


اینو از بهمن کش رفتم.
برای اطلاع بعضی آدمای ناز نازی!

احمدعلی

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes