چهارشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۳

سلام
با اینکه بحثهای دو طرفه دیر تر آدم رو به فیدبکهای لازم میرسونن، من نوشتن رو شروع می کنم.
اولا که حدس من کاملا درست بود. تو با این بحث مشکل ساختاری داری. شاید ترسیدن کلمه درستی نباشه،
اما تو واقعا می ترسی از اینکه یه عده از دوستهات راجع به این مسئله بحث کنند. علتش رو هم خودت گفتی : ناراحتی روحی شدید. و مشکلت به حدیه که حتی من رو از این تفکر بری دونستی و گفتی بعید می دونی واقعا چنین اعتقادی داشته باشم.
اما بعد...
ببین احمد آقا! خدایی که من ازش صحبت می کنم خداییه که توی اون لحظه ای که امیدت از زمین و آسمون قطع شده و تمام دلایل مادی حکم به شکست تو می دن ، امید واری که تو رو نجات بده. من به آدمی که توی اون لحظه امیدش رو از دست نده میگم مومن و به آدمی که ناامید و مایوس بشه میگم کافر. متعلق این ایمان هر چی هم باشه (حتی یه نفر ممکنه عقیده داشته باشه که یه تیکه سنگ میتونه نجاتش بده)فرقی نداره.
اما اگه حتی بخواهیم توحیدی بحث کنیم باز هم وضع همینه. ببینم حدیث قدسی قبول نیست، قرآن که دیگه قبوله؟
خدا فلسفه خلقت رو توی قرآنش اینجوری بیان میکنه:
وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون
میدونی که یعنی چی؟
تازه آره حرف یه عده آدم عاشق پیشه است ولی آدمایی که دلشون می خواد عاشق خدا بشن.
اون شعر رو نشنیدی؟
اومد لب بوم قــالیچـــه تکون داد
قالیچه گرد نداشت خودشو نشون داد
و بعد از این هم که بگذریم ، آیه الکرسی که بلدی؟ تو آیه الکرسی می خونیم:
لا اکراه فی الدین. قد تبین الرشد من الغی. فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها....
قرآن هم میگه آدمها براشون هیچ اجباری نیست . اما فقط کسایی به ریسمان نجات چنگ می زنن که به طاغوت کافر بشن و به خدا ایمان بیارن
اینم که گفتم مثال تو ناقض حرف من نیست برای همینه. تو ممکنه به اخلاق ایمان آورده باشی ممکنه خدای تو اخلاق باشه. در این صورت تو از دید خودت به رستگاری رسیده ای. اما از دید آدمی که واقعا یقین داره به پول، تو اصلا آدم رستگاری نیستی.

فعلا

حسین پارسا

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes