دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۳
خوب، مسلما من نمی تونم احمدآقا باشم چون تو متنم به صيغه سوم شخص ازش اسم بردم. و البته يک دليل ديگه هم داره و اينکه من علی ام و وقتی علی باشم نمی تونم احمد باشم!
اين رو گفتم چون واسم عجيب بود چطوری حسين حدس زده من که زير نوشته ام رو امضا نکردم، احمدم.
به هر صورت به نظرم اون قدر ها هم حسين می گه قضيه بديهی نيست. نه، چرا حسين فکر می کنی طبيعيه که قرآن رو قبول داشته باشم؟ حتا اسلام؟ يا خود حضرت محمد؟ من به اين آخری احترام می ذارم، اما بی تعصب و بی تقدس و نا به خاطر وهم پيامبر بودنش، به خاطر انرژی و آی.کيو. بالاش.
بيشتر برای بعدا.
اين رو گفتم چون واسم عجيب بود چطوری حسين حدس زده من که زير نوشته ام رو امضا نکردم، احمدم.
به هر صورت به نظرم اون قدر ها هم حسين می گه قضيه بديهی نيست. نه، چرا حسين فکر می کنی طبيعيه که قرآن رو قبول داشته باشم؟ حتا اسلام؟ يا خود حضرت محمد؟ من به اين آخری احترام می ذارم، اما بی تعصب و بی تقدس و نا به خاطر وهم پيامبر بودنش، به خاطر انرژی و آی.کيو. بالاش.
بيشتر برای بعدا.
عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا
بایگانی کل
اینجا اسمش لینکدونی ه
2004-2006 Maahtaab ©
Template borrowed from Geir Landr? with minor changes
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$><$BlogItemCreate$>
<< Home