سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۳

حسین!
ببخشید من وقت نداشتم همه حرفهام رو دراین مورد با سند بنویسم، ولی خوشبختانه علی این کار رو کرد!
اگه دقت کنی، جوابهات به علی کاملاً پرته...یعنی خودآگاه یا نا خود اگاه، داری موضوع رو عوض می کنی.

عزیز من، آخه در مورد مسأله ای که از روز روشنتره، کلی آیه روشن و واضح در موردش داریم، همش که نباید بحث زنده به گور شدن و این حرفها رو پیش کشید...
ببین این چیزی نیست که تو بخوای بهش جواب بدی! این حرف مستقیم خداست.بدون شک!

اما در مورد حرفی که در مورد راه حل من پیش کشیدی...
کاملاً قبول دارم که وقتی کسی عاشق یکی دیگه اس،و اون طرف ازش چیزی میخواد (مثل نخوردن سیب قرمز)، اون یارو اون کار رو انجام میده...
ولی دقت کن...یکی از اشتباهات فاحشی که آدم های مذهبی مثل من و تو میکنن اینه که میخوان مسائل زندگی اجتماعی (نه شخصی) مدرن رو با عشق حل کنن! این یعنی غلط اندر غلط!
بابا چه جوری میشه به شماها فهموند که زندگی اجتماعی یعنی عقل، یعنی راهکارهای عقلی و فکری.چرا همش دنبال اینی که یه مکتب فکری رو علی بهت معرفی کنه؟ آخه واقعاً بعضی چیزها واضح تر از خورشیده...مکتب نمیخواد!
بابا من زنهای خشکه مذهبی (دقیقاً) زیادی رو دیدم که شاکین که چرا قرآن در مورد زنان این طوری صحبت کرده! یعنی نمیشه تو زندگی امروزی از این آیات راضی بود...

من اینو نقطه ضعف برای قرآن نمیدونم.فقط کاملاً معتقدم که این کتاب بطن داره، نمیشه گفت هرچیزی که صریحاً بهش دستور داده شده برای همه زمانهاست.اما اینکه من با معیار عقلی خودم بخوام تصحیح (نه قضاوت) کنم، کاملاً قبول ارم که کاملاً غلطه.من و امثال من در این حد نیستیم.خیلی وقتها آدم میدونه یه چیزی درست نیست، ولی نمیدونه درست دقیقاً چیه.

*در مورد آیه "قوامون"...ترجمه تو ناقصه! فقط جمله بعدی رو نگاه کن : بما فضا الله بعضهم علی بعض...
"فضل" از نظر تو یعنی چی؟
جون من یه نگاه به آیه هایی که علی نوشته بود بنداز...واقعاً جای سؤالی هست؟

احمدعلی

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes