چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۳

دوباره سلام.
از این استدلال این دوستک، حال کردم که به این منجر شد که ما باید به «زن» احترام بذاریم، همونطور که مثلا به گربه خونمون! ولی داداش! تو رو جدت امضا کن، راست به چپ هم بنویس.

یه چیزی رو فکر کنم باید صریح بگم در مورد حرفام با حسین و در مورد چیزی که احمد علی تو بلاگش نوشته بود. من در واقع در مورد زن در دین حرفی ندارم، من اصلا با خود دین مشکل دارم. حالا اگه همچنین محور اصلی این بحث زنه، برام فقط ابزاریه که چیزهای عجیب غریب اسلام رو که به نظرم اومده بگم. وگرنه مساله من اصلا زن نیست.
یه چیز دیگه از تو نوشته حسین، حسین جان، فکر می کنم با این حرفت داری دور خودت می چرخی. این حرف که می شه به چیزی ایمان داشت و در موردش شک هم داشت (؟) یعنی چی آخه؟ با کلمه ها بازی می کنی؟ مثل اون دکتر مرحوم که کلی حس ادبیش گل کرده بود و کلی در مورد فرق عشق و دوست داشتن به خودش زحمت داده بود و ما ها بچه که بودیم و بس که بچه بودیم، از خوندنش حال می کردیم!
حسین! احمد علی تو پست اخیرش یه چیزی نوشته بود که شاید خود من هیچ وقت نمی تونستم بگم. دقت کردی حرفای این پست آخرت اصلا جواب حرفای من نبود؟ کی گفت که گرفتن دنیای مستقل زنانه از یه زن تکریمشه؟ مگه گرفتن دنیای مردانه از یه مرد تکریم کردن اونه آخه؟ بحث سر یه چیز دیگه اس. احکام اسلام که همه اش خطاب به مرده رو می گیم، زن مزرعه مرد بودن قرآن رو می گیم. چه ربطی داره به هویت مستقل زن؟ من کی گفتم به نظرم زن و مرد مساوی هستن؟ یا از این جور بحث های نظری؟ آقا جون. من می گم یه دین عصر حجری (یا هر دینی ها! تازه اسلام جدیدترینشونه) نمی تونه برای زندگی الان من نظر بده. بخاطر اینکه خیلی چیزها رو در نظر نگرفته چون حضرت محمد هم که این دین رو «آورده» یه آدم دیگه بوده مثل من که فقط انرژیش بیشتر از من بوده. من می بینم که زنی که ارزشش رو داره، خودش داره راهش رو می ره کاری هم نداره به این حرفا. حسین، بی تعارف. اصولا چرا هر چی جامعه «بی دین» تر باشه، موفق تره. ببین، من شیفته تمدن امریکاییم. چرا؟ به خاطر اینکه براشون مهم چیزیه که باعث پیشرفت بشه، نه اینکه کدوم حرف با کدوم حدیث کدوم امامی که تمام علمش از «وحی» جوره! حالا بگذریم از اینا.
اگه از قول قرآن می گی که «لا اکراه فی الدین» این رو هم ببین که «ان الدین عندالله الاسلام». مگه این حدیث ها رو نداریم که گفته هر جا مشرکی پیدا کردین بکشینش (راستش دقیقش رو نمی دونم، اگه بخوای می گردم دقیقش رو پیدا می کنم) یا اینکه اصلا همین که همه جا هم هست. اینکه مشرکان و کافران نجسن. خوب این یعنی چی؟ فکر نکردی یه جور مسخره کردن بقیه ملته و این که فقط مایی که مسلمونیم آدمیم؟ اتفاقا یکی از چیزهایی که به خاطرش نظرم از اسلام برگشت، همین چیزهای اسلام بود که فقط خودش رو قبول داشت. یعنی واقعا خدا این قدر ضعیفه که نسبت به بنده هاش اینطوری لج کنه؟ که تمام دین های قبلیم رو بیخیال شین که اتفاقا سر تمام اون ها هم کلی آدم مرده و کلی جنگ شده و بیاین این یکی رو بچسبین که بیشتر از همه به دین شمشیر معروفه. مجازات های تنگ نظرانه اسلام در صدر اسلام برای کسایی که اسلام نمی آوردن رو همه مون خوندیم. نگو اونا همه منافق بودن، اگه این طوریه، ببخشید ها، خود مسلمونا بیشتر از همه منافق بودن که تو ماه حرام جنگ کردن و براش آیه هم «اومد» و از اون طرف  یه بار با یهود سازش می کردن و یه بار، موقعیت که مناسب می شد، می جنگیدن. اصلا غنیمت های جنگی رو چی می گی؟ تقسیم کردن زن ها رو چی میگی به عنوان کنیز؟ اسم این ها رو هم می ذاری غرزدن؟
اصلا بیا این ور قضیه رو نگاه کنیم. همیشه خوندیم و همیشه می گن که اولین کسایی که ایمان آوردن به اسلام، مردم رنجدیده و فقیر و ستم دیده بودن. خوب چرا واقعا؟ مگه نه اینه که هر چی فقر بیشتر باشه، کمتر فرصت برای درست فکر کردنه؟ کسی که دغدغه اولش نون شبشه تو همین جهان، یعنی می خوای بگی واقعا از روی دید و بینش اومده دینش رو انتخاب کرده؟ این همه وعده حوری و بهشت تو اون دنیا و حلال کردن اموال مشرکان و تقسیم غنیمت ها تو این دنیا چی رو نشون می ده؟ خوب من فقیر معلومه که حاضرم بجنگم وقتی کلی غنیمت قراره گیرم بیاد. واقعا این یک عامل تشویق نبود؟ آره واقعا اسلام منافع ثروتمندان رو به خطر می انداخت، ولی به این خاطر که ثروت اون ها رو برای خودش می خواست. می دونم، این تیکه رو خیلی تند گفتم. ببخشید!

خوب، برگردیم به پست خودت. «غر» زدن هام رو تموم کنم.
خوب البته من شوخی هم می کنم. شوخی هام هم به اون پست اولم محدود نبوده. همین الان هم فکر می کنم دارم سربه سرت می ذارم! اونم وسط حرفای جدی. خجالت داره حسین خان.
ببینم، من که اسلام رو قبول ندارم، چطور می تونم برای شناخت اسلام به جمهوری اسلامی اعتماد کنم. خوب بابا جان، اینکه ادعای اسلام داره می کنه خوب به نظر من هم مثل همونه، حالا چه اسلامش واقعی باشه، چه امریکایی! این تیکه حرفت نمی دونم چی ربطی داشت به حرفای من. یادته از خنگیم معذرت خواسته بودم؟ فکر کنم باید این معذرت رو تجدید کنم، یا اینکه فکر کنم که شاید حرفای تو جواب حرفای من نبوده. من که جایی ایران رو به اسلام ربط ندادم. من گفتم اوضاع جهان اتفاقا خیلی هم خوبه، جز تو ایران. همین. حالا می تونم ادعا کنم اوضاع تو ایران بده به خاطر اسلام، اما اونجا که این رو نگفتم. تو از بدی اوضاع شکایت کردی، من گفتم فقط اینجا خرابه. (شاید هم تو شکایت نکردی، من فقط خواستم بگم. یادم رفته اون پست) اما بالاخره ربطش رو نفهمیدم به اینکه من قرآن رو از طریق جمهوری اسلامی ایران شناختم. نه عزیزم، من خود قرآن رو خوندم. مگه اینکه قرآن های ج.ا.ا. تحریف شده باشه! آره؟
آهان! «فتیش» هم یعنی چیزایی که نسبت بهش یه احساس خاص داری. چطور بگم، ازش به شدت خوشت می آد و هر چی هم ازش داشته باشی یا ببینیش، این نیازت ارضا نشه. مثل فتیش بعضی مردای بعد به ساق پای دخترا!
بعدش من نگفتم دین فتیش داشته، گفتم حضرت محمد نسبت به زن فتیش داشته همین. چه خبره رسم حرمسرا؟ که اتفاقا وجاهت هم داشته تو اسلام. بازم ربط حاکمان رو نفهمیدم نسبت به این. آخه عزیزم، من کی گفتم اسلام رو از طریق ج.ا.ا. شناختم؟ ای بابا! نمی فهمم به خدا!
این مساله زنده به گور کردن دخترا و اون آیه قران رو داری بیش از حد روش تاکید می کنی. جواب احمد رو دوست دارم. از طرف من هم اون جواب رو یه بار بخون. اسلام زنا تو به جاش تو خونشون زنده به گور می کنه. اتفاقا حکمش برای زن زنا کار هم هست. تازه زن بدون اجازه شوهرش اجازه نداره از خونه خارج شه، و گر نه تمام فرشته ها لعنتش می کنن. از این حکم ها که اختیار زن رو به مرد می ده فراوونه، اون وقت تو می گی زن خودش مختار که مرد «فوامونش» باشه یا نه؟ خوب قرآن داره اجبار می کنه. تو چی می گی؟

خیلی حرف زدم. برم. راستی یادت باشه در مورد کلاه شرعی ها و دلیل وجودش حرف بزنیم.

فعلا - علی.

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes