چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۳

خوب، اولا که احساس می کنم حسین نسبت به من لطف داشته. من در واقع یادم نمیاد که هیچ موقعی از روی منطق حرف زده باشم. . اصولا یکی از لذت های مهم و بزرگ زندگی من غر زدنه. این رو عزیز خوب می دونه!. زیاد هم فکر نمی کنم که حرفای اون پست من با این یکی فرق داشته باشه. خوب دیگه. به هر صورت می ذارم به حساب لطف حسین.
در مورد «فوامون» گفته بودی. من اولا اصلا فکر نمی کنم که احمد علی منظورش این بوده که قوامون بودن به معنی قوی تر بودنه. این از هیچ جای حرفش بر نمیاد. به علاوه معنی ای که تو هم کردی، چندان حرف احمد علی رو نقض نمی کنه. (خوب احمد هم بقیه اش رو گفته تو پستش)
یکی دیگه اینکه اصلا چه اهمیتی داره که من دوست دارم تو چطور حرف بزنی و چه موضعی داشته باشی. مهم اینه که یه چیزی بگی به من که بالاخره بفهمم برای این سوال ها که حالا اگه برای من پیش اومده برای هر کس دیگه ای هم ممکنه که پیش بیاد حواب باشه. حالا چه بخوای خود پیامبر باشی یا مثلا یه معاند. مگه من از تو پرسیدم که دوست داری من چطور حرف بزنم؟ تازه، یعنی چی، یعنی تو می تونی با هر نگاهی جواب بدی به این سوال ها؟ واقعا نفهمیدم منظور حرفت چی بود. خنگیم رو ببخش.
حرف ایمان رو پیش کشیدی. من هم راستش 20 سال فکر می کردم به این چیزها ایمان دارم. اما نمی فهمم چرا اینقدر ایمانم آبکی بود که وقتی به این همه سوال رسیدم حاضر شدم ازش دست بکشم. حسین، کجایی؟ این چه حرفیه که چشمات رو می بندی و می گی حالا که ایمان آوردم، به اصلش شک نمی کنم؟ خوب من، وقتی می بینم این همه سواله که یا براش جواب نیست یا کل چیزی که می شه در موردش گفت سفسطه است یا توجیه، به ایمانم شک نمی کنم؟ مگه نباید چیزی رو قبول داشته باشی که بشناسیش؟ اون وقت تو می گی حالا که ایمان آوردم همه مساله ها برام حل شده؟ بازم خنگیم رو ببخش. من دیگه مدتیه که دارم تمرین می کنم تنها چیزی رو قبول کنم و بهش ایمان بیارم که با عقلم (و با عقل خودم نه با عقل حضرت محمد مثلا) جور در بیاد. اگه خوب داری استدلال می کنی که اسلام هم ادعاش اینه که می شه با «برهان» اسلام رو قبول کرد، خوب باید یه چیزی بگی که با همین «عقل» ناقص (که البته به نظر من ناقص نیست) من بشه بهش رسید. خوب اگه نه که بساط رو جمع کنیم. ولی واقعا نمی فهمم باید به چی ایمان داشته باشم. حسین یه چیز یادت نره. من هم یه بچه مسلمونم که تا 2-3 سال پیش نماز می خوندم و روزه می گرفتم و به کلی از این چیزها هم« ایمان» داشتم. حتا خوب خیر سرم حاجی هم هستم! اما کم آوردم.
یادمه یه روز مونده به مکه رفتنم با عاطفه صحبت می کردم، که مکه رفته بود و می خواستم بدونم به نظرش چطور اومده. عاطفه یه چیز گفت که هنوز هم تو ذهنمه، البته نمی دونم الان نظر خودش چیه در مورد اون حرف، اما اون زمان که خیلی به دلم چسبید. عاطفه این رو گفت: «وقتی می ری اونجا می بینی این همه آدم از همه جا اومدن و این کارا رو می کنن، می فهمی که بالاخره یه جیزی هست.«. من رفتم مکه که این «یه چیزی» رو ببینم. اما بعدش فهمیدم که نه، اونجا هم هیچ خبری نیست.هیچ چی نبود.
حسین، من از یه بچه مسلمون بودن شروع کردم و به این جا رسیدم نه اینکه از اول معاند باشم. یعنی اینکه اگه این چیزها برای من که اتفاقا مدت ها سعی می کردم همه چیز اسلام رو توجیه کنم حالا سوال شده، یعنی واقعا یه چیزیشون هست.
خوب زیاد پرت گفتم.
 
اخوب چون من هم 1:30 کلاس دارم فقط یه چیز می گم بقیه اش رو بعدا می نویسم.
اولا اینکه بنده هیچ مدلی در ذهنم نیست و اصلا هیچ زمانی هم دنبال این مدل نگشتم. اگه می گم هیچ دینی رو قبول نمی کنم، خوب هیچ مکتبی رو هم قبول نمی کنم. «من» حتا اگه به قول تو ذاتا پلید هم باشم، اونقدر خدا بهم عقل داده که نخوام همه اش از روی دست بقیه کپی کنم یا منتظر باشم که برای هر چیز اسلام بهم دیکته کنه که چطور زندگی کنم. موقع ماشین سوار شدن چه دعایی بخونم یا موقع دستشوی رفتن اول کدوم پام رو بذارم.
ثانیاا اینکه اسلام زیادی مدل کاملیه. همین که اسلام برای تک تک کارهای زندگیت دستور داره. احساس می کنم دیگه زیادی خودخواهانه است که حتا اگه فکر می کردی اسلام یه دین الهیه، تو تمام شئون زندگیت  اسلام بخواد روش رو یاد بده و کل معیار رستگار شدن یا نشدن تو اینه که چطور اون دستورهای دیکته شده را اجرا کنی و چقدر کامل.
می دونم. زیاد حرفام جوابت نبود. اما خوب این ها هم لازم بود که گفته بشه.
من برم ناهار بخورم که برم کلاس. هنوز حرف زیاده!
 
فعلا، قربونت، علی
 
 

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes