شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۳

سلام

**********

من دوباره اومدم.
اولین چیزی که باید در موردش حرف بزنم اینه که علی دچار یه سوءتفاهم شده در مورد من. اینکه من میگم تو دوست داری من چه جوری حرف بزنم، علتش این نیست که من می تونم به همه این انواعی که نوشته ام ، حرف بزنم،من همون یه نوع خودم رو هم چند بار تاکید کردم که کامل بلد نیستم. علتش اینه که من و تو وقتی با هم حرف میزنیم باید بدونیم که اشتراک هامون چین، از اشتراکها شروع کنیم تا به محض پیش اومدن یه اختلاف، بفهمیم که مشکل کجاست و در مورد چی باید حرف بزنیم. به نظر تو فرق نمی کنه؟
بعد در مورد ایمان. آره میشه ایمان داشت و شک هم داشت، اگه دوست داشتی، بیا انجمن، جزوه کلاس "ایمان دینی" دکتر کدیور رو بهت میدم بخونی. من حرف بیشتری از اون ندارم.
در مورد فرق عشق و دوست داشتن هم بیا پیش خودم تا حرف بزنیم.
من میگم طرز نگرشی که خیلی از آدمایی که داعیه حقوق زن دارند، مثلا خود تو ، گرفتن دنیای مستقل زن از اونه . مثلا این که میگی الا و بلا می خوای زنت رو بفرستی سر کار، نشون نمی ده که برای زنت این قدر احترام قایل نیستی که خودش در این مورد تصمیم بگیره؟اگه دوست داشت تو خونه بمونه چی؟
این حرف که امروز دارن میگن که مرد و زن باید مساوی باشن، به نظر من خیلی اشتباهه. یعنی اگه یه روز صبح از خواب بیدار شیم و همه مردها نابود شده باشن و فقط زنها مونده باشن، زنهایی که موندن، هیچ حقی ندارن، چون مردی نمونده که حقوقشون با اون مساوی باشه.
میگی هرچه جامعه بی دین تر باشه، موفق تره. بعد ادعا میکنی شوخی هم نداری و همه حرفات جدی هستند، آخه من دیگه چی بگم؟
"لا اکراه فی الدین"، هیچ معنی منفی ای نداره که تو منفی برداشت کردی، اگه کسی کارش اینقدر درسته که بدون کمک دین، میتونه راه درست زندگی کردن رو پیدا کنه، بسم الله.
معنی این حرف اینه که دین فقط یه راهه. اجباری هم تو انتخابش نیست. اما من تا به حال، تو هیچ کدوم از حرفایی که اینجا نوشتم، اصلا از دایره اش نرفتم بیرون. علت دیگه ای که ازت پرسیدم دوست داری چه جوری حرف بزنیم همین بود. یعنی اگه لازم میدونی، اصلا بریم بیرون دین و اونجا حرف بزنیم، که خودت هم در نوشته های اخیرت گفتی که همین رو دوست داری.
من از چهار سال پیش تا حالا خیلی از فکرها و نظرهام عوض شده اما این یکی خوش بختانه هنوز برام مونده. این حرف رو تو یکی از انشا هام توی دبیرستان هم نوشته بودم:"مهم نیست که ما مسلمون باشیم یا مسیحی باشیم یا یهودی باشیم یا اصلا هیچی نباشیم، مهم اینه که اگه مسلمون هستیم مسلمون خوبی باشیم، اگه مسیحی هستیم، مسیحی خوبی باشیم، اگه یهودی هستیم، یهودی خوبی باشیم و اگه هیچی نیستیم، لا اقل آدم خوبی باشیم."
در مورد مجازات های تنگ نظرانه صدر اسلام، خوشحال میشم بشنوم، این که اگه یه اسیر به ده نفر خوندن و نوشتن یاد بده آزادش میکنیم، تنگ نظرانه است؟ یا باز مثل زنده به گور شدن دارم گیر الکی میدم. بابا گلوی من پاره شد. زنده به گور شدن، یه "نماده". نماد ظلم مرد به زن، اگه حتی یه آیه در این زمینه باشه، مهم نیست؟
ضمن اینکه شما که گیر دادید به آیه کتک زدن زن، اولا که این هم فقط یه آیه است. فقط و فقط آیه 34 سوره نسا. اون هم داره با عربی صحبت میکنه که کتک زدن زن رو حق طبیعی خودش میدونه. و داره بهش میگه، اول باهاش حرف بزن، اگه فایده نداشت، روابط زناشویی رو قطع کن، اگه فایده نداشت، کتک بزن.
من نمی خوام ماست مالی کنم. برای من هم سواله، من هم ادعا نکردم ایمانی دارم که همه شکهام رو بر طرف میکنه. اما من هم اگه بخوام یه سنت اجتماعی غلط رو از بیخ و بن ریشه کن کنم و نابودش کنم، معلومه که اگه یه حکم انقلابی صادر کنم، شکست میخورم. باید یه زمینه ای فراهم کنم که ضمن اینکه مردم بفهمن رفتارشون اشتباست، خودشون زمینه اصلاح رو فراهم کنن. اره من واقعا نمی دونم چرا حکم کتک زدن صادر شده، اما من اسلامم رو با پذیرفتن اصول دین شروع کردم(توحید،عدل،معاد،نبوت،امامت) بعد با فروع دین، ادامه اش دادم(نماز،روزه،خمس،زکات،حج، جهاد، امربه معروف،نهی از منکر، تولی، تبری)
بعد فهمیدم که یه کتاب دارم به اسم قرآن . حالا بعد از همه این مسایل، دارم قرآن رو میخونم. میبینم یه چیزی نوشته که برام عجیبه، باید بزنم زیر تمام چیزای قبلی؟
تیکه فقیر و ثروتمند رو که خودت قبول داری تند گفتی.
این حکم هایی که میگی اختیار زن رو به مرد میدن. ما با یه سری حماقت دنباله دار مواجهیم.
فرض کن(مثلا ها) امام صادق نشسته بوده، یه نفر میاد و شروع میکنه به گله و شکایت از زنش، امام صادق هم مثلا برای همدردی با اون، میگه بله خوبه که زن و مرد تو کارهاشون با هم صحبت کنن و زن اگه میخواد کاری بکنه، نظر شوهرش رو هم بپرسه ، یه مورخ احمق هم اون نزدیک بوده، (از همون نوعی که تو مارمولک دیدیم) کاغذ و قلمش رو بر می داره و مینویسه:"بسم الله الرحمن الرحیم، امام صادق فرمودند زن باید از شوهرش اجازه بگیره. " بعد یه فقیه احمق تر پیدا میشه، از روی این حدیث که کاملا هم مستنده، قاعده فقهی میده.
این یه مثال بود ولی من یقین دارم که از این چیزا تو اسلام زیاد داریم. من آخرشم نفهمیدم، تو با فقه و احکام فقهی مشکل داری یا با قرآنی که خودت خوندیش. اگه من خنگم تو هم من رو ببخش.
من از اول بحث تا حالا فقط گفتم اسلام و فقط گفتم قرآن. روایتهای زیادی هم هست که باید به زن احترام گذاشت( مثلا این که فرزند دختر برای پدرش، رحمت میاره، یا بهشت زیر پای مادر هاست ، یا ...) اما من تو حرفام به هیچ کدوم اینها استناد نکردم چون نمی خوام به چیزی استناد کنم که مجبورم سندیتش رو ثابت کنم. و تازه اون هم سندیتی که همون جور که نوشتم، پاش می لنگه.
ضمنا من از اوضاع شکایت نکردم، تو نوشتی همه جا خوبه غیر از ایران، من هم فکر کردم که منظورت اینه که عیب ما اسلام ماست. به هر حال بازم ببخشید اگه من خنگم. ( عمدا مینویسم که بخندی ها! من که با تو دعوا ندارم که جوابهای من رو با این لحن بد مینویسی)
یه بخشهایی از حرفات مربوط به مساله کلی دین بود که بمونه برای بحث مخصوص خودش.
این رو پست میکنم و میرم سراغ حرفای احمد علی
حسین

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes