شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۳

خیلی دلم می خواست اینا رو یه جایی بگم. بالاخره تصمیم گرفتم اینجا این ...شعرها رو بنویمسم.(با عرض پوزش از آقایون مؤدب) احمق دیوانه خر، من دوستت دارم. اینو بفهم . چرا همش حرف از گروه و جمع و این جفنگیات میزنی؟ خسته شدم دیگه. آخه مگه تا کی این گروه لعنتی برای تو می مونه. من میخوام آخرش من برات بمونم. فقط من من من.... میفهمی؟
نه . نمیفهمی. تو هیچوقت هیچی نمیفهمیدی. همیشه یادمه وقتی کنارم بودی از زندگی بدون عشق و علاقه گلایه میکردی. آخه مگه باید همه چیزو جلو روت داد بزنم. هیچی رو از رو رفتار و نگاهم نمیتونستی بفهمی؟ خداییش خنگ بودی ها؟ همون بهتر که دودرم کردی.......ایول!

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes