دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۳

سلام
*****
احساس من الان به معنی واقعی کلمه،شلغم و شوربا ست. احساس خوب کنسل شدن یک امتحان رو اضافه کنین به احساس عصبانیت از نوع مفرط، به خاطر تمام غیبت ها و تهمت هایی که اینجا در مورد من صورت گرفته.
*****
خاک بر سر من که این وبلاگ رو جدی گرفتم و حتی سعی کردم که اگه شده به قیمت مزخرف گویی و اراجیف نویسی زنده نگهش دارم.
*****
احمد علی آقا!
از شما انتظار نداشتم.
من رو چی تصور کردی؟ یک ترسوی بدبخت و ذلیل که برای زدن حرفش ، پشت نقاب این و اون قایم میشه؟ فکر کردی من می ترسم از اینکه نظرم رو در مورد چیزی بیان کنم؟ فکر کردی که من یک فحاش بی منطق هستم؟
من نمی دونم چه هیزم تری به تو فروخته ام که فکر می کنی می خوام گردنت رو بشکنم و حتی نمی دونم تو چه هیزم تری به من فروخته ای که برای شکستن گردنت به من حق می دی...
من از چیزی یا کسی عصبانی نیستم احمد علی جان. ولی اونی که به زن مورد علافه تو توهین کرد، من نبودم. و حتی من ازش نخواسته بودم که حرفی رو از قول من بنویسه. این رو از خودش بپرس.
تو از این جمله من چی برداشت کردی وقتی بهت گفتم:
... من نفی اش نمی کنم. ممکنه یه روز حس کنم دلم میخواد برم پیشش. ولی فعلا، اگر هم مشکلی باشه، خودم با دستهای خودم، حلش میکنم....
معنی این جمله فحشه؟ بد و بیراهه.
من رو خیلی بد شناختی. شاید دلیل خوبی نباشه ولی از اون اولی که این وبلاگ راه افتاد، همه شاهدن که بیشتر از همه من التماس کردم که تو رو خدا ملت، کسی از حق ناشناس موندن استفاده نکنه.
این حرف، علاوه بر معنی ظاهری، یه چیزی تو دلش مستتره.
اون هم اینکه من به شخصه، حرفی نداشته ام و نخواهم داشت که لازم باشه ناشناس بیان بشه. من هر حرفی که تو این وبلاگ زده ام و بعد از این خواهم زد(؟) اسم و امضام زیرشه. هیچ وقت هم از کسی نخواستم که جای من حرف بزنه. از همین روزا می ترسیدم که گلوی خودم رو پاره کردم و چه بی فایده پاره کردم.
*****
اما احمدعلی آقا!
از شما که حق ناشناس موندن برای افراد رو محترم دونستی تعجب می کنم. باید انتظار چنین چیزی رو می داشتی. دوستک اگه به مقدسات تو توهین کرده کارش قابل دفاع نیست. اما من هم از مقدس شدن یک زن برای تو تعجب می کنم.
تو خدا رو می پرستی یا مرجان کاویان رو؟
*****
من ادعای مسلمونی دارم. مسلمون خوبی هم نیستم. بنا بر این استدلال درستی نیست که چون مسلمونم، غیبت نمی کنم.
هر چند که تو این وبلاگ هیچ وقت این کار رو نکردم، غیبت رو یک کار صد در صد ضد اخلاقی می دونم و در بقیه موارد زندگیم هم سعی می کنم غیبت نکنم.
من هیچ وقت نه به دوستک و نه به هیچ کس دیگه، نگفتم که از قول من چیزی جایی بنویسن.
*****
امیدوارم قانع شده باشی.
*****
حسین پارسا
دوشنبه 2/9/1383

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes