سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۳

هیچ کس نباید بره!
آخه با یه بحث کوچولو و یه اتفاق ساده که آدم سریع قهر نمی کنه بره خونه باباش و زندگی مشترک رو خراب کنه و مهرم حلال جونم آزاد راه بیاندازه! اینجا اصلا جای بحث بوده از اول، هیچ وقت هم قرار نیست ما مثل هم فکر کنیم و هم نظر باشیم تو یه موضوع.
فقط بحث، بحث تحمله، یه کمی باید بیشترش کنیم!احمدعلی تحملش کم شد و نوشته رو پاک کرد، حالا اگه تو هم بری که دقیقا همون اشتباهی رو کردی که اون کرده، تحمل نکری!!!
همین! فقط بیست سال دیگرو تصور کنید که دارید آرشیو اینجا می خونید، فقط تصور کنید! یه چیزایی هست که خیلی ارزش داره، خیلی بیشتر از مقدسات باارزش تک تکمون.
راستی فکر کردم، این دفتر خاطرات مشترکمون (به قول دوست ناشناسمون) یه کمی عکس کم داره پس واسه خاطره شدن هم که شده یه چند تا می ذارم!


روایت تصویری این ماجرا:

متهم ردیف اول: دوستک! در حال عشوه آمدن برای رفتن به خانه
بابا!


متهم ردیف دوم: حاج حسین کیانی فرش فروش. البته انگار او بی گناه
است اما خوب کل یا بحث راه می اندازد.



شاکی: احمدعلی! از فرط ناراحتی و در اعتراض بخاطر توهین به مرجان
عزیزش تحصن کرده (حاضر نیست عکس بیاندازد حتی)

و اما دیشب سر محل:


حاج حسین خطاب به احمد علی: ریز می بینمت بچه! اینقده!
این بچه شره (حسام) هم که می بینید دارد آتش معرکه را گرم میکند!


احمد علی با صدای بلند رو به عزیز: می خوای بزنم شیکمشو واست سفره
کنم؟


و در انتها:
شنیده شده است احمدعلی خان پس از حضوری فعال در شورای صنفی برق امسال دارد خودش را
برای نفوذ در شورای صنفی
MBA آماده میکند تا دوباره
فعالیت های فاشیستی خود را آغاز نماید. تبلیغات او این روزها به در و دیوار دانشکده
چسبانده شده است. نمونه:



انتهای پیام
عزیز
یه روز پاییزی!

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes