چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۴
از يادداشتهاي يك نفر ديوانه (قسمت دوم)
هزار جور فكرهاي شگفتانگيز در مغزم ميچرخد، ميگردد. همه آنها را ميبينم. اما براي نوشتن كوچكترين احساسات يا كوچكترين خيال گذرندهاي، بايد سرتاسر زندگي خود را شرح بدهم و آن ممكن نيست. اين انديشهها، اين احساسات نتيجه يك دوران زندگي من است، نتيجه يك دوره زندگاني من است، نتيجه طرز زندگي افكار موروثي آنچه ديده، شنيده، خوانده، حس كرده يا سنجيدهام. همه آنها وجود موهوم و مزخرف مرا ساخته.
در رختخوابم ميغلتم، يادداشتهاي خاطرهام را بهم ميزنم، انديشههاي پريشان و ديوانه مغزم را فشار ميدهد. پشت سرم درد ميگيرد، تير ميكشد، شقيقههايم داغ شده، به خودم ميپيچم. لحاف را جلوي چشمم نگه ميدارم، فكر ميكنم – خسته شدم، خوب بود ميتوانستم كاسه سر خودم را باز كنم و همه اين توده نرم خاكستري پيچپيچ كله خودم را درآورده بيندازم دور، بيندازم جلو سگ.
هيچكس نميتواند پي ببرد. هيچكس باور نخواهد كرد، به كسي كه دستش از همه جا كوتاه بشود ميگويند: برو سرت را بگذار بمير. اما وقتي مرگ هم آدم را نميخواهد، وقتي كه مرگ هم پشتش را به آدم ميكند، مرگي كه نميآيد و نميخواهد بيايد ... !
همه از مرگ ميترسند من از زندگي سمج خودم.
هزار جور فكرهاي شگفتانگيز در مغزم ميچرخد، ميگردد. همه آنها را ميبينم. اما براي نوشتن كوچكترين احساسات يا كوچكترين خيال گذرندهاي، بايد سرتاسر زندگي خود را شرح بدهم و آن ممكن نيست. اين انديشهها، اين احساسات نتيجه يك دوران زندگي من است، نتيجه يك دوره زندگاني من است، نتيجه طرز زندگي افكار موروثي آنچه ديده، شنيده، خوانده، حس كرده يا سنجيدهام. همه آنها وجود موهوم و مزخرف مرا ساخته.
در رختخوابم ميغلتم، يادداشتهاي خاطرهام را بهم ميزنم، انديشههاي پريشان و ديوانه مغزم را فشار ميدهد. پشت سرم درد ميگيرد، تير ميكشد، شقيقههايم داغ شده، به خودم ميپيچم. لحاف را جلوي چشمم نگه ميدارم، فكر ميكنم – خسته شدم، خوب بود ميتوانستم كاسه سر خودم را باز كنم و همه اين توده نرم خاكستري پيچپيچ كله خودم را درآورده بيندازم دور، بيندازم جلو سگ.
هيچكس نميتواند پي ببرد. هيچكس باور نخواهد كرد، به كسي كه دستش از همه جا كوتاه بشود ميگويند: برو سرت را بگذار بمير. اما وقتي مرگ هم آدم را نميخواهد، وقتي كه مرگ هم پشتش را به آدم ميكند، مرگي كه نميآيد و نميخواهد بيايد ... !
همه از مرگ ميترسند من از زندگي سمج خودم.
عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا
بایگانی کل
اینجا اسمش لینکدونی ه
2004-2006 Maahtaab ©
Template borrowed from Geir Landr? with minor changes
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$><$BlogItemCreate$>
<< Home