جمعه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۴
از يادداشتهاي يك نفر ديوانه (قسمت ششم)
بايد جدي ناخوش بشوم. آري زهري كشنده آنجا در كيفم است، زهر فوري، يادم ميآيد آن روز باراني كه به دروغ و دونگ و هزار زحمت آن را به اسم عكاسي خريدم، اسم و آدرس دروغي داده بودم. "سيانور دو پتاسيوم" كه در كتاب طبي خوانده بودم و نشانيهاي آن را ميدانستم: تشنج، تنگ نفس، جان كندن در صورتي كه شكم ناشتا باشد، 25گرم آن فوراً يا در دو دقيقه ميكشد. براي اينكه در نزديكي هوا خراب نشود آن را در قلع شكلات پيچيده بودم و رويش را يك قشر از موم گرفته بودم و در شيشه دربست بلوري گذاشته بودم. مقدار آن صد گرم بود و آن را مانند جواهر گرانبهايي با خود داشتم. اما خوشبختانه چيز بهتر از آن گير آوردم. ترياك قاچاق، آن هم در پاريس! ترياك كه مدتها در جستجويش بودم، به طور اتفاق به چنگ آوردم. خوانده بودم كه طرز مردن با ترياك به مراتب گواراتر و بهتر از اولي است. حالا ميخواستم خودم را جداً ناخوش بكنم و بعد ترياك بخورم.
سيانور دو پتاسيم را باز كردم، از كنار گلوله تخممرغي آن به اندازه دو گرم تراشيدم، در كاشه خالي گذاشتم: با چسب لبه آن را چسبانيدم و خوردم. نيمساعتي گذشت، هيچ حس نكردم، روي كاشه كه به آن آلوده شده بود شورمزه بود. دوباره آن را برداشتم. اين دفعه بهاندازه پنج گرم تراشيدم و كاشه را فرو دادم، رفتم در رختخواب خوابيدم، همچنين خوابيدم كه شايد ديگر بيدار نشوم!
بايد جدي ناخوش بشوم. آري زهري كشنده آنجا در كيفم است، زهر فوري، يادم ميآيد آن روز باراني كه به دروغ و دونگ و هزار زحمت آن را به اسم عكاسي خريدم، اسم و آدرس دروغي داده بودم. "سيانور دو پتاسيوم" كه در كتاب طبي خوانده بودم و نشانيهاي آن را ميدانستم: تشنج، تنگ نفس، جان كندن در صورتي كه شكم ناشتا باشد، 25گرم آن فوراً يا در دو دقيقه ميكشد. براي اينكه در نزديكي هوا خراب نشود آن را در قلع شكلات پيچيده بودم و رويش را يك قشر از موم گرفته بودم و در شيشه دربست بلوري گذاشته بودم. مقدار آن صد گرم بود و آن را مانند جواهر گرانبهايي با خود داشتم. اما خوشبختانه چيز بهتر از آن گير آوردم. ترياك قاچاق، آن هم در پاريس! ترياك كه مدتها در جستجويش بودم، به طور اتفاق به چنگ آوردم. خوانده بودم كه طرز مردن با ترياك به مراتب گواراتر و بهتر از اولي است. حالا ميخواستم خودم را جداً ناخوش بكنم و بعد ترياك بخورم.
سيانور دو پتاسيم را باز كردم، از كنار گلوله تخممرغي آن به اندازه دو گرم تراشيدم، در كاشه خالي گذاشتم: با چسب لبه آن را چسبانيدم و خوردم. نيمساعتي گذشت، هيچ حس نكردم، روي كاشه كه به آن آلوده شده بود شورمزه بود. دوباره آن را برداشتم. اين دفعه بهاندازه پنج گرم تراشيدم و كاشه را فرو دادم، رفتم در رختخواب خوابيدم، همچنين خوابيدم كه شايد ديگر بيدار نشوم!
عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا
بایگانی کل
اینجا اسمش لینکدونی ه
2004-2006 Maahtaab ©
Template borrowed from Geir Landr? with minor changes
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$><$BlogItemCreate$>
<< Home