جمعه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۵

اوهوک! من به عنوان یک عضو کوچک ماهتاب امیدوارم که جفتتون تلف شید! ابله ها، گند بزنن به اون اساس نامتون!

من اعلام مخالفت می کنم. من شورش می کنم. من دولت تعیین می کنم. من تو دهن دوستک و عموو سعید می زنم. جوجه سیگاری ها!

چو شیران برفتند از این مرغزار
کند روبه لنگ اینجا شکار


احمدعلی شورشی


پ.ن: چند شب پیش خواب دیدم که دارم توی دانشگاه راه میرم، یهو از دور علی و عزیز رو دیدم. کلی حال کردم. صداشون کردم...کلی با هم حرف زدیم.

شاید اینم از منظر روانکاوری نوعی رؤیای سکسی باشه!

دوستون دارم علی و عزیز!

<$BlogItemCommentCount$> Comments:

At <$BlogCommentDateTime$>, <$BlogCommentAuthor$> said...

<$BlogCommentBody$>

<$BlogCommentDeleteIcon$>

<$BlogItemCreate$>

<< Home

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes