جمعه، آبان ۲۶، ۱۳۸۵
آخ مجتبي نميدوني چهقدر دلم تنگ شده يه بار با هم بريم كوه.. دركه اي، دربندي، دارآبادي ... ميدوني چند وقته با هم كوه نرفتيم! اگه دقيقا بخوام بهت بگم آخرين باري كه باهم رفتيم كوه اواخر مهر يا اوايل آبان 82 بود...
راستي، در اجاقي -طمع شعله نمي بندم-
خردك شرري هست هنوز؟
راستي، در اجاقي -طمع شعله نمي بندم-
خردك شرري هست هنوز؟
عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا
بایگانی کل
اینجا اسمش لینکدونی ه
2004-2006 Maahtaab ©
Template borrowed from Geir Landr? with minor changes
<$BlogItemCommentCount$> Comments:
<$BlogCommentBody$>
<$BlogCommentDeleteIcon$><$BlogItemCreate$>
<< Home