یکشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۶
چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۶
خب حالا که این پرشین بلاگ به گیلان رفته بالاخره آدم هم مجبوره یه جایی بنویسه دیگه! پس عرض کنم که:
الان که فکر می کنم می بینم حرفی ندارم. یا خیلی زیاد دارم. نمی دونم.
تا بعد
دوستک
الان که فکر می کنم می بینم حرفی ندارم. یا خیلی زیاد دارم. نمی دونم.
تا بعد
دوستک
عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا
بایگانی کل
- آوریل 2004
- مهٔ 2004
- ژوئن 2004
- ژوئیهٔ 2004
- اوت 2004
- سپتامبر 2004
- اکتبر 2004
- نوامبر 2004
- دسامبر 2004
- ژانویهٔ 2005
- فوریهٔ 2005
- مارس 2005
- آوریل 2005
- مهٔ 2005
- ژوئن 2005
- ژوئیهٔ 2005
- اوت 2005
- سپتامبر 2005
- اکتبر 2005
- نوامبر 2005
- دسامبر 2005
- ژانویهٔ 2006
- فوریهٔ 2006
- مارس 2006
- آوریل 2006
- مهٔ 2006
- ژوئن 2006
- ژوئیهٔ 2006
- اوت 2006
- سپتامبر 2006
- اکتبر 2006
- نوامبر 2006
- دسامبر 2006
- ژانویهٔ 2007
- فوریهٔ 2007
- مارس 2007
- آوریل 2007
- مهٔ 2007
- ژوئن 2007
- ژوئیهٔ 2007
- اوت 2007
- اکتبر 2007
- ژانویهٔ 2008
- فوریهٔ 2008
- مهٔ 2008
- دسامبر 2008
- Current Posts
اینجا اسمش لینکدونی ه
2004-2006 Maahtaab ©
Template borrowed from Geir Landr? with minor changes