شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۵

Success is not final, failure is not fatal: it is the courage to continue that counts. --Winston Churchill

جمعه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۵


به یاد تمام خاطرات مشترکمون و به یاد اونایی که خیلی وقته ندیدیمشون

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۵

سلام

من بعد از مدتها تصميم گرفتم که ابراز وجود کنم!

از احوالات ما اينکه امتحانها را داده ايم و در خانه علافی ميکنيم تا اينکه يک ماه ديگه امتحان جامع بدهيم.

گذشته از تولد ماهتاب و اين سوسول بازيها، ميخواستم توصيه کنم که اين آقا اين فيلم
رو ببينيد حتماً. يادمه که دوستک يه چيزی نوشته بود قبلا راجع بهش که رفتم و خوندم crash
چه ربطی داره داداش!!! اين فيلم راجع به اين بود که کلاً پارادايم ذهنی اين ادمها اينه که وقتی نژاد ديگه اي رو ميبينند پيش فرض دارند چه خوب و چه بد.
ولی کلا ببينيدش

کتاب خوب هم متأسفانه نخوندم جديدا، فقط کتاب رسوايی از کويتزی بوده که خيلی حال نکردم و توصيه نميکنم.

در ضمن، در مورد اون جريانهای چپ بين دانشجو ها من تعداد متنابهی وبلاگ پيدا کردم از کسانی که حتی در شورای مرکزی تحکيم هستند و هی نان برابری بازی در ميارند از خودشون. من اينجا اعلام ميکنم که دوستک و تمامی کسانی که ادعا ميکنند که از توی اين مسخره بازيها چيزی در مياد به چالش ميکشم و به مبارزه علنی دعوت ميکنم. يادمه که يه موقعی دوستک يه مزخرفاتی نوشته بود راجع به کپيتاليسم و اين چيز ها که حوصله نداشتم که جواب بدم امّا الان دارم.

فقط يک نکته اي رو بگم که بابا جون، يک ابولی رييس جمهور شده که هی عدالت عدالت ميکنه، شما دوباره فيلتون ياد هندستون نيفته.

ان شا الّله که سايه ولايت فقيه بر سر همه مستدام باشه و خدا ملکه رو هم هزار سال عمر طولانی بفرمايد.

مخلص همگی
عليش

پ.ن. دوستک بهت بر نخوره اين حرفهايی که زدم ها.
یکی دو بار اینو تو وبلاگ خودم گفتم...این بار هم همون حس رو دارم.

تو fight club، همون فیلمی که آخر سینماست و مجتبای بی خرد هنوز ندیدتش، یه کلوپی هست که مردهایی که testicular cancer دارن (این یه جور سرطان خیلی خیلی دردناکه!!!) دور هم جمع میشن و حرف می زنن. مث همین گروه درمانی خودمون.

بعد از تموم شدن حرف ها، دو به دو هم رو بغل می کنن و اشک میریزن. یه جایی، یه یارو چاقه شخصیت اول فیلم رو بغل می کنه و با گریه میگه "We're still men! We're still men!".

من بعد از دیدن این تولد ماهتاب احساساتی شدم برو بچ.


We're still men!


احمدعلی واقعی
سلام به دوستان عزيز
1- به به . سلام به بچه موج. مي بينم كه امروز چند دقيقه كمتر به خانواده رسيدي و چند جمله اي هم به ما حال دادي. همين طور هم احمد علي كه البته نميدونم خانواده داره يا نه. ولي خوب يه توصيه بهت مي كنم : " ببين بچه موج خانواده داره. چقدر خوشحاله."
2- مي دونيد مرغ كي ها از روي تخمش بلند مي شه :
الف ) وقتي تخمش تبديل به جوجه بشه.
ب ) وقتي غذا بهش ندن و مي خواد بره غذا بخوره.
ج ) مرغي كه احساس مسئوليت نكنه.
عموو سعيد
سلام (فقط به خاطر اين که کپيرايت نداره و مجانيه)

جالبي قضيه اينه که دقيقا مي دونستم شمسي وقتي داره مياد پايين چي فکر مي کنه (رجوع شود به پست خودش)!!!

راجع به تمپليت نکته مهمي که هست اينه که ادمي که با سليقه احمدعلي نوستالژيک داشته باشه، همون نداشته باشه بهتره... (آقاي شمسي هم تاييد مي کنه)

راجع به flickr هم بابا عکس که خارج رفته ها بايد بذارن، ماها که همون هاييم که بوديم، اونها که رفتين فرنگي شدين...

ما مي خواستيم با آقاي شمسي تغييراتي در ساختار جمله بالا بذاريم با توجه به اينکه با توجه به اي کيو سعيد ترسيديم مشکلات فلسفي براش بوجود بياد (بالاخره از هر کسي يه انتظاري بيشتر نمي شه داشت) گفتيم ولش کن....

يه سوال مهم... براي آقايان که رعايت شئونات اسلامي الزامي نيست، هست؟

ضمن اين که اون نوشته هاي group سال اول که گم و گور شد... اين جا پايدار بمونه!!! جشن تولد ۱۰۰ سالگيش!!!

مجي ۱۱۰
سلام (free copyright)

اين مجتبي زنگ زده اتاق مي گه آخرين بار ماهتاب رو کي ديدي؟ بيا سايت. مي گم يا علي. اين سعيد بالاخره کار خودش رو کرد!

خيلي باحال بود. رنگ قشنگي داره. قصد داشتم يه وبلاگ با دومين شخصي درست کنم. پشيمونم کردي. اينجا خيلي جذاب تره.

خب فاميل حاج حسين کياني فرش فروش، کياني فرش فروشه ديگه.

آي حاج حسين راه نيفتي به اين ايميله دختر مردم رو سرکار بذاري ها. گناه داره.

در مورد کامنتها شايد فدايي بشم ولي شايد هم بشه نرم افزاري نوشت که کامنتهاي قبلي رو استخراج کنه.

خلاصه اينکه خيلي حال داد. ماهتاب تولدت مبارک.


دوستک

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۵

سلام،
اینجا مثلا تولد ماهتابه! بچه‌مان دو ساله شده انگاری. ان‌شاءالله عروسیش!!!
برای تولدش لباس نو پوشیده. نمیدونم خوشتون میاد یا نه؟ اما امیدوارم برایش بیشتر بنویسید و نو نوار کردن اینجا هم بهانه‌ای باشه واسه شروع به نوشتن کردنِ اونهایی که می‌خونن اما نمی‌نویسن و هم خوش‌آمدی باشه به اونها که تازه شروع کردن و همین طور تشکری باشه از اونها تو این دو سال چراغ ماهتاب رو روشن نگه داشتن تا ما دو سال خاطره داشته باشیم، مکتوب، که هر بار مرورش برای من تازگی خودش رو داره.
و اما چند تا نکته:
  • ماهتاب ۲ ساله‌ی ما حالا یک ایمیل هم دارد به آدرس (همون username واسه لاگین به بلاگر ات gmail دات com) برای پسورد هم باید آدرس کامل این وبلاگ رو بدون www و http وارد کنید. اما اگر یادتون رفت اصلا غصه نداره. می‌گید که پسورد رو فراموش کردید و بعد جی‌میل ازتون می‌پرسه که فامیل واقعیه حاج حسین کیانی فرش فروش چیه؟ سوال از این تابلوتر خداییش!
  • از این ای‌میل برای اطلاع‌رسانی در مورد ماهتاب می‌تونید استفاده کنید. تازه می‌تونید باهاش از اون ایمیل‌های مشکوک و بدون نام «مو تو رو موخوام!» هم بفرستید! ولی استفاده‌های دیگه هم داره مثلا عکس های قالب وبلاگ رو روی googlepages با همین یوزر و پسورد گذاشتم که دائمی و مطمئنه. از Google Analytics هم برای آمار بازدید ها استفاده می‌کنیم.
  • ماهتاب ۲ ساله ما حالا عکس هم نشون میده! برای به اشتراک گذاشتن عکس ها هم یک account در Flickr درست کردم username همون قبلیه! ولی پسورد اسم اینجا است. پس یادتون نره اگه عکسی دارید حتما upload کنید.
  • کامنت ها هم درست شده و الان از خود بلاگر استفاده می‌کنیم که بی‌دردسر و راحت‌تره اما یه مشکلی هست که نظرات قدیمی رو از دست میدیم! نمی دونم این مشکل رو چه جوری حل کنیم. اما اگه کامنت های گذشته به نظرتون مهمه بگید تا برگردیم به حالت قبل. اگه هم راه حلی دارید بگید. (یکیش اینه که چند تا آدم فدایی بی‌کار همه کامنت‌ها رو از اکانت enetation دستی کپی کنن تو کامنت نوشته مربوطه تو بلاگر!)
  • از همه اینها گذشته اگه با قالب و فضای قبلی بیشتر حال میکردید و یا نسبت بهش احساس نوستالژیک دارید بگید تا به حالت قبل برگردیم. من قالب قدیم و جدید رو هم هر دو رو روی GooglePages آپلود کردم و همه چی محفوظه.
  • از اونجایی که ما دولت مهرورزی هستیم هر چی پیشنهاد هم بدید با آغوش باز میپذیریم! (خانومای محترم فقط شئونات اسلامی رو رعایت کنن)

یکی از ما
سلام بر دوستان عزيز
آقاي شمسي گفتي كامنت يادم از اون زماني اومد كه با بعضي بچه ها روي بلاگ بعضي بچه هاي ديگه كامنت ناشناس مي ذاشتيم..فكر كنم علي يادش باشه. رمضون خا...هات آويزون
سعيد
من نمی دونم این کامنتهای ماهتاب کجا رفته ولی فهمیدم که فایر فاکس کامنتها رو میاره. این آی ای نمیاردشون.

بچه موج
سلام

من می خواستم بگم که ... من واقعاً از خودم بدم میاد. من خیلی آدم خودخواهی هستم که ... اصلاً من ... :(

عمو سعید منو ببخش ... من خیلی آدم بدی هستم ... ولی تو در عوض خوبی ... منو ببخش

حاج حسین کیانی

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۵

خبر خبر خبر
طبق آخرين شنيده ها بچه موج جمعه مي خواد واسه خودش و سه نفر ديگه كه يكيشووون حاج حسينه تووو چيتگر تولد بگيره. ناهار هم ميخوان الويه بدن. فقط حاج حسين ميگه از بيرون الويه بگيريم ولي بچه موج مي‌گه خودمون درست كنيم. اين روزها در حالي كه پرونده ايران داره مي ره شوراي امنيت دقدقه اصلي اين دو نفر اينه. واقعاً خوش به حالشون ............

كلاغ
سلام

اینجا شده ندامتگاه حاج حسین. آخه حاج حسین چرا عاقل !! ؟؟
راست میگی این ضرب المثل اینجا مصذاق نداره.

البته که این خانم آیلار دیانتی همونه که باید باشه. ما تو ایران و خصوصاً در خوابگاه از این پدیده ها کم نداریم. اصولاً همه معتقدند که ایرانی ها استعدادهای عجیبی هستند.

در مورد این دختر معصوم هم حاج حسین باید از خودت خجالت بکشی. حداقل هر کاری می خوای بکنی با موبایل خودت بکن.

فعلاً - دوستک
من نمي‌دونم سربسر يك دختر معصوم گذاشتن واسه اين حاج حسين چه لذتي داره ؟ اگه كسي فهميد به ما هم بگه.

سعيد
سلام دوستان عزير
اگه تا چند وقت ديگه خبر ازدواج يكي از دوستان ديگرتون رو شنيديد خيلي تعجب نكنيد. اول اسمش ميمه ولي اول فاميلش ميم نيست.

سعيد

دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۵

سلام بر دوستان عزيز
1- منظوره من همون ديانتي بود كه بايد باشه.
2 - امسال نشد بريم پاس رو تشويق كنيم چون بازي توو اكباتان نبود البته خوب هم شد كه نرفتيم. ولي واقعاً اون سال خيلي خاطره انگيزناك بود.
3- در توضيح كار حاج حسين هم بايد بگم كه توو اين مدت اينقدر ما رو اديت كرده كه چنين كاري (اظهار ندامت) رو فكر مي كنم بايد زورتر انجام مي‌داد. البته هنوز من و آقاي شمسي حرفي مبني بر بخشيدنش نزديم.
سعيد
عزیز؟! خانوم دیانتی، یادت نیست؟ استکهولمیان.کام، یکی دو سال پیش. آیلر دیانتی نیا. همون که یک «جمله» رو زبون نروژی و انگلیسی و فارسی گفت و ما خندیدیم به ترجمه فارسی اش. همون که Half Persian, Half Norwegian بود. همون که چند وقت پیش تو صبحانه سرش دعوا شده بود که یکی فکر می کرد شغل یعنی فقط چیزایی که اون تعریف می کنه.
یادت اومد؟

سعید منظورت همون بود دیگه؟ در ضمن دست کس/کسایی که از تو خواستن بنویسی درد نکنه. در ضمن من یکی که اینجا توپ نمی زنم، توپ می خورم فقط! حاج حسین رو چکار کردین؟


دچار
سلام!
اول از همه پیشنهاد میکنم این مقاله زیر رو که یکمی هم طولانیه بخونید. خیلی توپه.

THE ISRAEL LOBBY AND U.S. FOREIGN POLICY

John J. Mearsheimer
Department of Political Science
University of Chicago

Stephen M. Walt
John F. Kennedy School of Government
Harvard University

March 2006

در ضمن پیشنهاد من اینه که یه اصلی داشته باشیم که دوستان رو وادار کنه هر از چند گاهی با اسم مستعار یه چیزای مشکوکی بنویسن تا ماهتاب به اندازه کافی هیجانی بمونه!

استقلال هم که می بینم قهرمان شد!‌ (چیزی مهمتر از اینم هست واقعا، اونم تو این اوضاع!) سعید یادش بخیر دو سال پیش که مثل امسال بود، نتیجه لیگ بستگی داشت به بازی آخر و اون موقع هم کل بین پاس و استقلال بود. یادته رفتیم بازی آخر پاس و استقلال اهواز تو دستجردی! عجب بازی ای بود! باد و بارون و ۵ تا گل و یه عده آدم بیکار... امسال کسی رفت استادیوم؟

راستی خانم ديانتی کیه دیگه؟

عزیز

یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

من پيشنهاد مي‌كنم كه يك بخش به نام اخبار ماهتاب (براي بازيكنان داخلي) و يك بخش به نام با لژيونرها (براي اونايي كه توو خارج توپ مي‌زنن) درست كنيم.
سعيد
من معتقدم كه خيلي چرت و پرت مي‌گم و ديگه سعي مي‌كنم كه نگم. از آقاي شمسي و عمو سعيد هم خيلي معذرت مي‌خوام
حاج حسين
من معتقدم كه همه بچه‌ها مي‌تونن پشنهادات خوبي بدهند. كلاً ما ايرانيها استعدادهاي خيلي خوبي داريم. من خودم توو خوابگاه حداقل دو نفر رو مي‌شناسم كه اگه بخوان مي‌تونن مثل خانم ديانتي مشهور بشن
بنابراين پيشنهاد مي‌كنم كه دوستان اعتماد به نفس داشته باشن و پيشنهاد بدن و از مسخره شدن نترسن
سعيد
سلام

از اونجا که تولد ماهتاب نزدیکه و از هیچ کدومتون بخاری بلند نمی شه. ما تصمیم گرفتیم خودمون دست به کار بشیم. در همبن راستا یک شورای سیاست گزاری یا شاید گذاری ماهتاب تشکیل شده. افراد این شورا عبارتند از:
1- خودم
2- سعید

این شورا در اولین گام تصمیم به تنظیم اساسنامه ماهتاب گرفته است. هرگونه پیشنهاد را می توانید به یکی از افراد این شورا بدهید. بدیهی است شورا حق به تمسخر گرفتن پیشنهادات را دارد.

مواد اساسنامه متعاقباً اعلام خواهد شد.

دوستک

شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

سلام

من می خواستم بیام هشدار بدم ولی مثل اینکه دیر رسیدم. آقا از این به بعد اینجا ناامنه. روی لینکهای مشکوک کلیک نکنید.

دوستک
سلام به همه دوستان عزيز
به هر حال از خيلي وقت پيش دوستان رايزني‌هاي زيادي رو با من در اين مورد انجام دادند و من بالاخره قبول كردم كه اينجا مطلب بنويسم. خوشحالم كه در سالگرد تولد ماهتاب ورود خودم رو به همه تبريك بگم
سعيد

جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

يه مطلبي هست كه اخيراً زياد بهش برخورد مي‌كنم. رابطه بين آدمها مخصوصاً اگر يه طرفش يه آدم روان‌پريشي مثل من باشه. توي وبلاگ‌هاي مختلف زياد به اين نكته برمي‌خورم. مژده يه چيزي نوشته بود با اين مضمون كه اطرفيان آدم وقتي آدم حالش پريشانه بهش مي‌گن تو چرا اونجوري؟ يا جملات مشابه. طوريكه انگار يه مرد به زنش مي‌گه تو چرا پريودي؟ و ما نمي‌تونيم با هم سكس داشته باشيم؟ انگار از يك رابطه دوستي به طرز خودخواهانه‌اي مي‌خوان برداشت كنن. اخيراً دارالمجانين يه مطلبي نوشته بود. يه بيت شعر. فقط همين. وقتي كامنت‌هاش رو خوندم خيلي عصباني شدم. پس وبلاگ آدم هم اگه جاي اين حرف‌ها نباشه، آدم كجا بايد حرفش رو بزنه؟ واقعاً مسخره‌س.
ولي اين مطلب در مورد من خيلي فرق مي‌كنه. يه روز علي بهرامي شريف رو دانشگاه ديدم. نشستيم يه خورده حرف زديم. راستي اينكه حرف علي بهرامي رو پيش كشيدم نه از اين جهت بود كه تو حلقه دوستان نزديك من هست. بلكه از جهت فالي بود كه برام گرفت. كسايي كه مي‌شناسنش مي‌دونن كه تو اين كار تبحر داره و كارش درسته. چيز مهمي كه از اون بيت يادم مونده اينه كه دوستام نقطه خيلي مهمي تو زندگي من‌نند و شانس من در دوستامه. از همه دوستان به خاطر همه چيز ممنون.

دوستك

دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۵

آقا با این شعرت خیلی حال کردم.
کپیرایت سلام رو بخشیدم به تو.

راستی احمدعلی من برای داور این سلطان پناه رو پیشنهاد می کنم.

دوستک
سلام رفقا،
اولا که کپی‌رایت و کپی‌لفت و این جور لوس بازی‌ها مال این بچه سوسول‌های زاییده و تربیت شده ی کاپیتالیسمه. از شما که اون ریشتونو در کمونیسم اون هم از نوع کارگریش بلندکردین بعیده!
یادش بخیر مسعود بهنود فکر کنم توی یکی از پادکست هاش میگفت آخوندی برای اینکه کمونیسم رو محکوم کنه واسه مردم بالای منبر میگفته که تو زبون اینا کمو یعنی خدا و کمو نیست یعنی خدا نیست! خدایی وجود نداره! ببینید ملت اینها چقدر احمقند که فکر میکنند خدا نیست!
بگذریم!
به محمد و مهسا هم خیلی خیلی تبریک می‌گم! پیر شدیما رفقا! پس کی نوبت به من میرسه!
می گما، بیان مراسم عروسی رو همینجا تو ماهتاب بگیرین ما هم باشیم دیگه.
یکی به اون احمدعلی هم حالی کنه که بابا، با کاپیتان بلک و وینستون لایت و این جور چیزا به کسی زن نمیدن! راهشو اگه بلد نیستی میتونی بری از خانم گرگه بپرسی اون وارده فکر کنم!

اینم همین جوری:
منی که اسم شراب از کتاب می شستم
زمــانـه کـاتـب دکــــان می فــروشـم کــرد

عزیز

یکشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۵

سلام
سلام فقط کپی رایت منه.

بدینوسیله پیوند دو جوان برومند, دو کبوتر سبکبال
محمد مهسا
را به تمام خوانندگان این وبلاگ که مال من است و سلام کپیرایتم و دوستان و آشنایان تبریک عرض نموده سعادت و کامروایی آن دو نو شکفته عاشق را جشن می گیریم.
معینی درخشانی

مبارکه
اُه, به روباه می گن شاهدت کو می گه دمبم.

اون خانم گره هم یکیه مثه خودت دیگه

شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۵

تازه...جوجه سیگاری! تو اگه مرد بودی که نمی رفتی مث بچه مزلف های شهرک غرب وینستون بکشی، تازه اونم لایت! خوبه خودم بهت یاد دادم که چطوری دود سیگارو فرو بدی...دیگه واسه ما گنده لات بازی در میاری؟

در مورد تعادل روانی هم...زیاد ادعا نکن. میخوای fantasy های اصیلمون رو مقایسه کنیم ببینیم کدوم خشن تره؟ داورش هم خود خانوم گرگه! نامرده هرکی نیاد.

fantasy اصیل رو که حالیته، یا باید حالیت کنم؟

امضا: بازهم احمدعلی واقعی
سلامٌ علیکم و رحمه الله و برکاته - این سلام رو با لهجه غلیظ عربی بخونید تا به همه ابلهان خود درگیر کمونیست دنیا ثابت بشه که کپی رایت هیچکس نیست!

1. خانوما و آقایون، لطفاً فقط به ساعت پست شدن مطالب این زیر دقت کنید. به نظر من به هیچ نتیجه خاصی نمیشه رسید!

2.علیش تو کامنتای وبلاگ من پرسیده بود مگه تو شریف هم از این اسکول بازی ها (یعنی کمونیست بازی ها) راه افتاده؟ امیدوارم جوابشو گرفته باشه!این دوستک شوخی نمی کنه!

3.ای دوستک! ای بوش! ای جنایتکار! تو اگه آدام بودی که به اسلام و انقلاب خیانت نمی کردی! مارکسیست عوضی شمپت لنینیست خشمگین خودشیفته پمپ بنزین بی کلاس! ایش!

4.علی جون! از تو بعیده! من اون موقع ها هنوز کوچولویی بودم که فکر می کردم اخلاق هم چیز اصیلیه(اصلاً چی هست؟) و مثلاً آدم خوب نیست جلو دختر مردم جوک سکسی تعریف کنه. چرا حالا می زنی تو سرم؟ من متنبه شدم.

امضا: احمدعلی واقعی
راستی من دیگه کاپتان بلک نمی کشم. قول می دم از این به بعد مثه یه مرد وینستون لایت بکشم.

احمدعلی متنبه شده
خوب شد که حالا من زود بهت گفتم و تو فهمیدی وگرنه خدا می دونه ممکن بود آخر عاقبتت به کجا برسه.

دوستک
از اونجا که سلام فقط کپیرایت توست من ابن کلمه رو به کار نمی برم.

تو راست می گی من خیلی در اشتباه بودم که فکر می کردم کمونیست چیز بدیه. خوب شد که چشمهام رو باز کردی و فهمیدم که کمونیست چقدر خوبه. من میرم کمونیسم می شم.

در ضمن در مورد اون خانم گرگه هم ممنون که تذکرات لازم رو بهم دادی. من هم اخیراً بهش شک کرده بودم که یه کاسه ای زیر نم کاسه اش هست. ولی خوب شد که تو زودتر بهم گفتی. دیگه پام رو تو اون مطب لعنتی نمی ذارم.

ببخشید که عصبانیت کردم.

احمدعلی
سلام

این احمدعلی اینقدر حرف زد که من یادم شد چی می خواستم بگم. یه شعر قشنگ براتون انتخاب گفته بودم که تقدیم:

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید // بهتر ز وینستون کسی هیچ ندید
من در عجبم ز سیگارفروشان که ایشان // بهتر زانچه فروشند چه خواهند کشید

در ضمن فقط بچه سوسولا که هیچی از مکتب عظیم کمونیسم نمی دونن کاپتان بلک می کشن.

خلاصه اینکه خیلی سوسکی
ریز می بینمت
عددی نیستی
از ته کفشم جدا شو

آخه بدبخت کانگرو تو هیچی نمی بینی. تو اگه چیزی می دیدی می تونستی اون گرگ کثیف رو تو پوست گوسفند ببینی.
تور ایران رو پاره می کنی؟ کمونیست ...ت رو پاره می کنه!

دوستک
سلام
کپیرایت و باقی قضایا

آقای فرهودی اولن به کمونیسم نمی گن جریان خطرناک. می گن یگانه راه رهایی ملل مظلوم. می گن پادزهر کاپیتالیسم. می گن رستگاری!
دویمن مگه تو نمی دونی که لنین جانشین مسیح بوده مگه نمی دونی مبلغ اسلام بوده. تو فکر کردی حق داری راجع به هرچیزی که حتی کوچکترین اطلاعی ازش نداری, اظهار نظر کنی؟ خطرناک تو و افکار تو هستند. می دونی که من تعادل روانی ندارم پس برای چی خودت رو به کشتن می دی؟

ضمنن من به خودم پیشنهاد می کنم که این وبلاگ رو به مناسبت دوسالگیش به جبهه کارگران کمونیست آزاد ایران تقدیم کنم.

دوستک

جمعه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۵

احمد علی، من داشتم «اساسنامه» ماهتاب رو می خوندم (مورخ آوریل 2004) بعد اونجا که نوشتی نوشتن مطلب غیر اخلاقی ممنوعه، غیر اخلاقی یعنی چی؟

دچار

یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۵

سلام
با رعایت کپیرایت.

کسی نمی دونه این کامنتهای ماهتاب کجا رفته؟

آقا 20 روز دیگه بیشتر تا تولد ماهتاب نمونده ها!
کسی نمی خواد یه تمپلیت برای اینجا طراحی کنه یا اگه قبلا طراحی کرده امتحانش کنه؟ نظر تو چیه عزیز؟

دوستک

شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۵

می خواستم اولین نقد سینمایی خودم رو در مورد فیلم تصادف بنویسم. الان یه خورده دری وری ام ولی دلیل نمیشه ننویسم.

در مورد فیلم تصادف Crash یه چند تایی نقد خوندم ولی هیچ کدوم به نظر من به مهمترین جنبه اون فیلم اشاره نکردن. اصل فیلم بر غافلگیری بیننده است. نجات زن توسط همان کسی که او را مورد آزار جنسی قرار داده بود. خرابکاری در فروشگاه مرد ایرانی توسط مرد سیاهی که در صحنه ای قبل از آن (تعمیر در خانه زن همسر اون مرد کله گنده هه) مظلوم واقع می شود. اون چینی که زیر گرفته میشه و به نوعی مظلوم نمایی می کنه قاچاقچی آدم از آب در میاد. اون سیاهه که ماشین می دزده اون آسیایی ها رو آزاد می کنه. (البته این یکی قابل حدس بود) اون دختره کشته نمی شه چون تیرها مشقی بودن. اون پلیس خوبه که از پلیس بده جدا می شه آدم می کشه که بعدا می فهمیم برادر اون پلیس سیاهه بوده. و موارد زیاد دیگه که آدم رو سرگرم میکنه.
همین

دوستک
این رو تو وبلاگ حامد حبیبی خوندم. قشنگ بود, حیفم اومد فقط لینک بدم.
If you’re leaving close the door.
I’m not expecting people anymore.
Hear me grieving, I’m lying on the floor.
Whether I’m drunk or dead I really ain’t too sure.
I’m a blind man, I’m a blind man and my world is pale.
When a blind man cries, lord, you know there ain’t no sadder tale.

Had a friend once in a room,
Had a good time but it ended much too soon.
In a cold month in that room
We found a reason for the things we had to do.

I’m a blind man, I’m a blind man, now my room is cold.
When a blind man cries, lord, you know he feels it from his soul

deep purple

وقتی می روی
در را ببند
من ديگر منتظر کسی نيستم
بدان که غمگینم
و بر روی زمین دراز کشیده ام
یا مستم یا مرده ام
واقعا نمی توانم مطمئن باشم که کدامم.
من یک مرد کورم
یک مرد کور
و دنیایم بی نور است.
وقتی یک مرد کور می گرید
خدایا
تو میدانی که داستانی از این غمناک تر نمی تواند وجود داشته باشد.
سابق در یک اتاق دوستی داشتم
اوقات خوشی داشتیم اما
به زودی به سر رسید
در یک ماه سرد در آن اتاق
ما دلیل کاری را که باید می کردیم یافتیم.
من یک مرد کورم
یک مرد کور
و حالا اتاقم سرد است.
هنگامی که یک مرد کور می گرید
خدایا
تو میدانی که این را از اعماق وجودش حس می کند.

دوستک

سه‌شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۵

سلام

آقا من تهدید شدم. یکی قراره بزنه تو چونه ام. من نگرانم. دلهره دارم. این چه وضعیه. حقوق اساسی آدم رو ازش می گیرن. خب من هرچی دلم بخواد تو وبلاگ خودم می نویسم. اصلا مگه من به شماها اجازه ندادم که تو وبلاگ من چیز بنویسید. (تو ماهتاب منظورمه نه اون یکی). تازه اگه پس فردا اومدید این تو چیز بنویسید دیدید پسوردش عوض شده شاکی نشید ها! از اون گذشته من که از حق کپیرلیت خودم گزشتم.

نکته بعد اینکه در قدیم رسم بر این بوده که وقتی پیاله ای شراب می خوردند جرعه ای از آن را هم برای مردگان بر زمین می ریختند. ظاهراً این احمدعلی ما هم مرده باشه.

این حاج حسین هم که تولدش مبارک باد, رو هنوز ما هم ندیدیم. فقط شنیده شده ولی البته از جانب ایشان تکذیب هم نشده. خودش همت کنه عکسشو بذاره ما هم ببینیم. در ضمن اینکه من با حاج حسین اون روز تو اخلمد زیر چفیه قندسابی بودم ولی معمول نیست که در روابط همجنس گرایانه جای زن و شوهر مشخص شود. بالاخره آدم همیشه که نمی ... گاهی هم می ... .

فعلا - دوستک
سلام! من اصلا کپی‌رایت و اینا حالیم نیست!

کسی نمیخواد یه عکس جدید و آخرین ورژن از شیر بي يال و اشكم ما به مناسبت تولدش اینجا بذاره؟
جدا انصاف نیست تنهایی بخندید، بذارین اینجا ما هم یکمی بخندیم.
یادش بخیر اون سالی که رفتیم اخلمد یادتونه بروبچ؟ تولد حاج حسین کیانی فرش فروش رو هم همونجا گرفتیم!
یادتونه بالا سرش قند سابیدیم! عروسش هم فکر کنم سعید بود!
من هوس اخلمد کردم، ناجووووور

عزیز

دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۵

سلام
مجدداً
کپیرایت کسی نیست.
حالا چی مجدداً بود؟ سلام یا کپیرایت؟
چون سلام همون کپیرایته که همش هم مال منه پس فرقی نمی کنه.

در راستای آنچه احمدعلی در وبلاگش نوشته بود:

دلایل محکم برای اینکه به مرد بودن خود افتخار کنید.


همیشه از نام خانوادگی شما استفاده میشود

مدت زمان مکالمه تلفنی شما حداکثر30ثانیه است


برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید

درب تمام شیشه های مربا وترشی را خودتان باز می کنید.

دوستان شما توجهی به کاهش و افزایش وزن شما ندارند

جنسیت شما در موقع مصاحبه استخدام مطرح نیست.

لازم نیست کیفی پراز لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید

ظرف مدت10 دقیقه می توانید حمام کنید وبرای رفتن به مهماتی آماده شوید

همکارانتان نمی توانند اشک شما را در بیاورند

اگر در 24 سالگی هنوز مجردید احدی به شما ایراد نمی گیرد

رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است

با یک دسته گل می توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید

وقتی مهمان به خانه شما می آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید

بدون هدیه می توانید به دیدن تمام اقوام ودوستانتان بروید

می توانیدآروزی هر پست ومقامی را داشته باشید

حداقل بیست راه برای باز کردن در هر بطری نوشابه داخلی وخارجی بلد هستید

ضرورتی نداره روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید

وبالاخره روزی بک پیرمرد موفق خواهید شد.


دوستک
سلام
سلام کپی رایت کسی نیست.

آقای فرهودی, این وبلاگ مال منه و اگه قرار باشه کسی اساسنامه براش بنویسه اون منم.
ولی من این وبلاگ رو به تمام کسانی که تو اون مینویسن یا اون رو می خونن, تقدیم می کنم.
پس آی ملت شریف ماهتاب! از حق خود دفاع کنید.

دوستک
سلام

1. در راستای یک کلیشه لوس، از ته دلم میگم: هی دوستک! سر کارمون گذاشتی؟ خداییش دو سال گذشت؟

2. من یوم، هر کس از رعایای ممالک محروسه که بای نحوٍ کان سعی در تغییر یا فسخ اساسنامه، مرام نامه و مانند آن نماید، در حکم محارب با احمدعلی است.

3. امروز باید با این دوستک می رفتیم سبزه گره بزنیم، اون تو قطار بود، ما هم مشغول درس. امسال هم خبری نمیشه.

سال نو همتون قابل تحمل

مخلص
احمدعلی

شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۵

پست فردام رو امروز مي نويسم. توجه كنيد كه تاريخها مال فرداست.

سلام
سلام كپيرايت هيچ كس نيست. (من از حق خودم گذشتم.)

آي جماعت! امروز 2 آوريله و 29 آوريل ماهتاب دو ساله ميشه. يه فكري براي جشن تولدش وردارين. يه عكسي، يه پيامي، يه كوهي، يه مافيايي يا حتي يه سينمايي.

من اولين پيشنهاد رو ميدم. بريم جلوي كلمه "ماهتاب" تو ويكي پديا توضيحات بنويسيم.

يه پيشنهاد ديگه: اساسنامه و مرامنامه ماهتاب رو دربياريم. منظورم اوني كه احمدعلي دو سال پيش از خودش دروكرده نيست.

مي تونيم آدرس maahtaab.ir رو رجيستر كنيم.

مي تونيم حزب ماهتاب ملي رو تأسيس كنيم.

يا حتي مي تونيم در اينجا رو تخته كنيم.

فكرهاتون رو بكنيد و اينجا بنويسيد.

دوستك
سلام

من چند روزه مي خوام يه چيزي بنويسم ولي اينقدر وبگردي و وبلاگ گردي مي كنم كه آخرش يادم مي ره. امروز 12 فروردينه. دو روز پيش يعني 10 فروردين تولد مجتبي بود. تولد ايشون رو به خودش، خانوادش و همسر سوم و دومش تبريك ميگيم. ان شاء الله كه در 37مين سال زندگيش ترياك رو ترك كنه و ديگه به زندان برنگرده. و روح همسر اولش كه به دست وي به قتل رسيده، او رو ببخشه.

ديروز تولد محمود بود. ان شاء الله كه ايشون به سرنوشت مجتبي دچار نشه. جوون رشيديه. براش آرزوي تندرستي و ترك سيگار رو داريم.

من فردا ساعت 6:25 بليط تهران دارم. كسي با من همسفر نيست؟

دوستك

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes