شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۳

حسین آقا
من الان تو مد بحث نیستم.ولی یه نکته مهم به ذهنم رسید.
این دعوای ما یه اشکال اساسی داره (بین من و تو، نه علی).اینکه من صرفاً دارم روایی حرف میزنم، و تو استدلالی.
یعنی من میگم آقا قرآن گفته a,b,c,d پس نتیجه واضحی می گیریم که e.
تو داری از دینی که بهش اعتقاد داری دفاع می کنی.
از نظر من، بحث تو با من با گفتن همون جمله ای که گفتی،و من هم همیشه وقتی تو قرآن گیر می کنم به خودم میگم تمومه:"من اینکاره نیستم.قرار نیست همه چیز رو بفهمم."

احمدعلی

*میگم حالا چه طوره یه ائتلاف بزنیم، حال این علی رو بگیریم! خوب جواب میده ها!
ببخشید فقط دو تا حرف که یادم رفت. یکی اینکه من تو نوشته ام به علی نوشته ام:" اعتماد کار عاقلانه ای نیست؟"
اون علامت سوال رو اشتباهی گذاشتم. تصحیح:"اعتماد کار عاقلانه ای نیست."

دوم:
یه مورد از 11 مورد موند که علی از من خواسته بودکه یه سری آیه و حدیث رو ترجمه کنم.
من مترجم نیستم. بنا بر این قول نمی دم. با این حال اگه تونستم، چشم.

حسین پارسا
سلام

**********

این آخرین بخش حرفهای منه. لطفا برای از بین نرفتن نظم منطقی مطلب، برگردین و حرفام رو از اول بخونین.

**********

وقتی با یه نفر بحث میکنی، اعتراف به اینکه حرفای طرف مقابلت درسته، کار سختیه. ولی به اون کمک میکنه که اشتراکها رو بیشتر تشخیص بده و روی اونها بیشتر حرف بزنه . این جوری مصادره به مطلوب ، برای هر دو نفر راحت تره. مثلا من برای بحث با احمدعلی خیلی راحت ترم . اما بحث با علی برام سخته. چون خودش ادعا میکنه که تنها اشتراکش با من، در قبول داشتن خداست، اما بعد می خواد درون دینی بحث کنه. معلومه که ما نمی تونیم حرف بزنیم. من هم یه بار دیگه بگم که از اون حرفی که به علی زدم که موضعت رو مشخص کن، همین بود که بدونم با چه اشتراکهایی میشه جلو رفت.
احمد علی بعضی جاها که با حرف من موافقه، این رو صراحتا میگه، من هم سعی خودم رو کردم که همین کار رو بکنم.

**********

من توی پست قبلی علی 8 تا مورد دیگه داشتم که قول داده بودم در موردش حرف بزنم.

*قرآن کتابی نیست که از طرف خدا اومده باشه
من جوابی برای این حرف ندارم. اصلا نمیتونم ثابت کنم قرآن از طرف خداست.

*دین به هر چیزی که وارد میشه، بهش رنگ تقدس میده
برای نقض یه حرف کلی، یه مثال نقض کافیه دیگه؟در دعای فرج، ما مسلمون ها ، برای امام زمانمون دعا میکنیم که خدایا دلیلش باش.معنی ای که من استنباط میکنم اینه که:
شما امام زمان هم که باشی، باید خدا دلیلت باشه تا رستگار بشی.
این تقدسه؟

*اینکه دینها با قایم کردن خودشون در تقدس دوام آوردن
دینها، با حفظ کردن جایگاهشون تو سینه مردم دوام میارن. ممکنه تو اسم این رو بذاری تقدس. ولی من ایرادی نمیبینم. همون جوری که رستم و زال و اسفندیار جایگاهشون رو تو سینه مردم حفظ میکنن.
مگه که بخوای پشت پا بزنی به همه چیز. که دیگه بحثی نمی مونه

*مساله بیرون از خونه کار کردن زنها
من دوباره هم تو پست آخرم یه چیزایی نوشتم. من که از هیچ جای اسلام برداشت نمی کنم که زن باید تو خونه بشینه و اگه باید تو خونه بشینه، باید فقط ظرف و رخت بشوره. اگه یه زن اینطوری فکر کرد، تقصیر خودشه. ضمنا شخصا ترجیح میدم که همسرم، خودش در مورد این مساله تصمیم بگیره. اگه دوست داره بره سر کار می تونه بره و اگه حتی دلش خواست پولش رو بریزه تو جو، میتونه این کار رو بکنه. ولی من همسری انتخاب میکنم که فهمیده باشه تو خونه هم، میتونه کاری انجام بده ، که خیلی از کار بیرون ارزشمند تره.

*اگه شرایط الان اینجوریه، خوب هست،چرا باید بگیم نه نباید اینجوری باشه و باید اونجوری باشه که خدامیگه. و خلاصه خدا که عالمه باید اول شرایط امروز رو هم می سنجید و بعد حکم می داد
...
اصولا منظور از وضع یه قانون اینه که رعایتش کنیم. نه اینکه قانون رو رعایت نکنیم و بعد بگیم اه اه چه قانون بدی. از کی تا حالا برای وضع قانون شرایط اجرا رو در نظر میگیرن؟ تو جامعه ای که همه دزدی کنن، قانون تصویب میشه که دزدی خوبه؟ یا مثلا همه سیگاری ها می دونن که سیگار ضرر داره ولی میکشن، این چیزی از ضررش کم میکنه؟
فرض کن اسلام یه قوانینی وضع کرده که برای سعادت زن، لازمه مردها این قوانین رو رعایت کنن، اگه مردها رعایتش نکنن، قانون باید عوض شه؟ واقعا فکر می کنی خدا باید فکر این رو میکرد؟
ببینم، اصلا اگه قرار باشه ، فرض ظلم مرد به زن روبه عنوان پیش فرض مسلم شرایط زندگی امروز بپذیریم و بگیم خدا که می دونست که مرد با این قوانین به زن ظلم میکنه، چرا قوانینش رو یه جور دیگه وضع نکرد؟ خوب فکرنمی کنی با پذیرفتن فرض ظلم مرد به زن، هر جور قانونی هم که وضع بشه، باز مردها با ظلمشون اون رو ناعادلانه میکنن؟

*احکام خانوادگی
در مورد این قبلا نوشتم. جریان امام صادق و مورخ و فقیه احمق.
به هر حال اگه متن قرآن منظورته حتما دوباره بگو. اما احکام خیلی هاشون دست پخت فقاهت سفیهانه است

*کل ما حکم به الشرع، حکم به العقل
این حرف خیلی درستیه. ولی کامل نیست. ضمن اینکه یه قاعده فقهیه، نه متن قرآن.ببین. منظور از عقلی که اینجا اومده، دقیقا همون عقل من و تو اه. نه مثلا عقل پیغمبر. اما مساله دین یه مساله پیچیده است. خیلی جاها، تو باید به یه چیزی یا حرفی اعتماد کنی. اعتماد کار عاقلانه ای نیست؟ یادته می خواستی بری مشهد و می خواستی کلید خونه تون رو به من بدی؟ خوب تو به من اعتماد داشتی و همین اعتماد جواب عقلت رو می داد که می گفت اگه یه چیزی دزدید چی؟
یه آدم مومن هم همین کار رو میکنه. یعنی اگه تو گزاره های دینی اش رسید به یه چیزی که عقلش اون رو تایید نمی کرد، جواب عقلش رو با اعتماد میده.
چرا میگن اصول دین تقلید بردار نیست؟ برای اینکه ما برای اعتماد به دیگران ، نمی تونیم تقلید کنیم،مجتبی نمی تونه به من اعتماد کنه ، چون تو به من اعتماد داری، مجتبی باید به این یقین برسه که من آدم قابل اعتمادی هستم.
وقتی به اصول دین(همون5 تای شیعه و 3 تای سنی) یقین پیدا کردی، بهشون اعتماد کردی، گام بعدی فروع دینه. اونها رو می شناسی. یه سری اعمال هستند. که باز ممکنه تو برات سوال باشه که مثلا چرا باید نماز خوند؟ چرا باید روزه گرفت؟ چرا باید حج رفت؟ جهاد کرد؟خمس داد؟ زکات داد؟و...
از اینجا به بعد تمام جوابهایی که به این سوالها باید بدی، ممکنه یه دلیلی یا منطقی یا استدلال عقلی داشته باشه، اما بی ارتباط با چیزایی که به عنوان اصول بهشون یقین پیدا کردی نیست.
نماز خوندن، بدون توحید داشتن، توجیه پذیر نیست و توحید داشتن، کار عقلانی نیست. اگر هم عقلانی باشه، ارزشی نداره چون در این صورت تو توحید نداری بلکه صحت گزاره "خدا یکی است" رو به لحاظ منطقی و عقلی پذیرفتی. "یه" خدا داری که "یکی" بودنش رو "وجدان" نکرده ای بلکه "یکی" بودنش، بنده به برهان علیت یا سایر براهین و اگه اونا رفتن زیر سوال، یه دفعه تو می مونی و خدایی که نمیتونی درک کنی چرا یکیه؟
این چیزا تو "درد جاودانگی" نوشته شده.
خلاصه این که من این قدر رو ایمان تاکید کردم، برای همین بود. ایمان، باید پایه و اساس مسلمون شدن آدم باشه، نه که آدم اول مسلمون بشه، بعد ایمان بیاره. هر چند متاسفانه، تقریبا همه ما اول مسلمون میشیم(توسط کتاب تعلیمات دینی مدرسه) بعدش هم ول میشیم به امان خدا. دیگه چه بلایی سرمون بیاد معلوم نیست.
یه آیه دلم می خواد بنویسم.
ربنا اننا سمعنا منادیا للایمان ان آمنوا بربکم، فامنا...
پروردگارا بدرستیکه ما ندایی شنیدیم که می گفت به پروردگارتان ایمان بیاورید، پس ایمان آوردیم .
خسته شدم. بقیه آیه یادم نیست.
من از همه تون معذرت می خوام که این بحث رو راه انداختم و اینقدر چرت و پرت گفتم.

**********

نوشته شده در ساعت15:15 دقیقه روز شنبه
توسط حسین
و اما احمد علی!
من نمی دونم تو کجای دنیا رسمه که توی یه بحث، یکی از طرفین، مقصود و منظور خودش رو از مسلمات و حتی از روز روشنتر فرض کنه و بخواد بحث منطقی و مستدلی هم داشته باشه. با این وضع من چند درصد باید امیدوار باشم که تو حرفهای من رو میخونی و در موردش فکر میکنی؟
یا شاید تو هم مثل اون به قول علی دوستک، همه حرفا رو نمی خونی؟ این دوستک ما گفتن که آدم نباید در هر موردی یه نظری داشته باشه، ولی آدمی که توی یه بحث همه حرفا رو نخونه یا گوش نده، اصلا حق اظهار نظر نداره ولو که صاحب نظر باشه.
در مورد اینکه گفتی من می خوام به چیزی جواب بدم. من اصلا نمی خوام به چیزی جواب بدم. من دارم میگم صورت سوال اشتباه طرح شده. منکر حرف مستقیم خدا هم نیستم . اما به نظر من شما در ترجمه کردن حرف مستقیم خدا دچار سوءتفاهم شدین. شما میگین معنی اش اینه که زن جنس دومه، من میگم معنی اش اینه که زن با مرد، فرق میکنه، هیچی هم خجالت نمی کشم از اینکه فکر کنم درست همون جوری که فیل با مورچه فرق میکنه.
تو تمام مسابقات ورزشی هم ، زنها با زنها مسابقه میدن و مرد ها با مردها. قوانینی هم که برای فوتبال زنها وضع میشه ممکنه توی چند تا بندش با قوانین فوتبال مردها فرق داشته باشه.
معنی این ، اینه که زن جنس دومه؟
از تو تعجب می کنم. جوری به من می گی قرآن بطن داره ، که انگار دفعه اوله که تو عمرم این مساله رو میشنوم. یا مثلا گیر دادم که الا و بلا همین ظاهر قرآن رو باید بچسبیم.
تو با این حرفت در واقع داری بیان میکنی که حتی اگه ظاهر اسلام و ظاهر قرآن، ضد زن هستند و زن رو جنس دوم می دونند، قرآن باطنی داره که اون باطن این جوری نیست.
خوب عزیز دل این حرفت که صددرصد قبوله. تو باطن که دیگه بحثی نداریم. حرف من اینه که تو همین ظاهر هم خیلی چیزها رو داریم بد میبینیم و بد تفسیر میکنیم.من که گفتم خیلی هاش برای من هم سواله. واقعیت اینه که من هیچ قصد نداشتم وارد بحث آیه هایی که علی مطرح کرد بشم. چون من مترجم قرآن نیستم و اصلا در این مقام نیستم و اصلا بحث در این مقام نیست. فرضا که من یه معنی ماست مالی برای اون آیه ها پیدا کردم، اینکه شهادت زن نصف مرده رو می خوام چی کار کنم که خودمم نمی دونم.
می دونی من حق دارم از دست شما ناراحت باشم برای اینکه شما، به خاطر تمام پیش فرضهایی که اونا رو جزء مسلمات و از روز هم روشن ترات فرض میکنین، گوشاتون بسته است و اصلا حرف من رو نمی شنوین.مساله ای که نماده و نماد خیلی مهمی هم هست، محکوم میشه به اینکه فقط یکیه که فقط یکی نیست و با دختر دار شدن پیغمبر و با عزت و احترامی که پیغمبر قایل بود برای فاطمه در کوچه و خیابون، ادامه پیدا کرد. ضمن اینکه همین تو کوچه و خیابون احترام گذاشتن به فاطمه، نشون میده که پیغمبر فاطمه رو تو خونه اش زندانی نکرده.این که اسلام خواسته زن دغدغه مالی نداشته باشه مساله کوچکیه؟ چیزی که اصلا هیچ کدومتون، نه تو و نه علی بهش توجه نکردین. ببینم یه آدم به نظر شما برای انجام چه کاری لازمه که دغدغه مالی نداشته باشه؟
آدم اگه دغدغه مالی داشت، دیگه ظرف نمی تونه بشوره؟ لباس نمی تونه بشوره؟ جارو نمی تونه بزنه؟ بچه رو نمی تونه تر و خشک کنه؟ به روابط زناشویی اش نمی تونه برسه؟ کلفتی نمی تونه بکنه؟
هیچ کدوم از این کار ها، کارایی نیستن که دغدغه مالی داشتن، مانع از انجامشون بشه. اولا که اسلام هیچ وقت به زن نمی گه بشین تو خونه. می گه تو یه وظیفه داری که به خاطرش نباید دغدغه مالی داشته باشی. فرض کنید تحقیقات علمی، با این دغدغه جور در نمیاد، خبر گرفتن از حال قوم و خویش و در و همسایه، اینکه زنده اند، مرده اند، کمکی می خوان،نمی خوان با این دغدغه جور در نمیاد، تربیت کردن بچه(نه تر و خشک کردنش)کاریه که با این دغدغه جور در نمیاد و خلاصه خیلی کارا هست. اگه یه زن، فکر میکنه تو خونه نشستن، یعنی ظرف و رخت شستن، تقصیر خودشه. ببینم مگه تو خونه بودن یه زن خیلی شبیه نیست به خوابگاه رفتن ما؟ مگه همه بچه هایی که بیشتر وقتشون رو تو خوابگاهند، مریض روحی اند؟ یا داره بهشون ظلم میشه؟ خیلی ها هم بلدن برای وقتشون درست برنامه ریزی کنن و از وقتشون درست استفاده کنن.
در مورد آیه "قوامون" . ترجمه خودت هم ناقصه!!برگرد و دو آیه قبلش رو بخون. اتفاقا این آیه ایه که درستی حرف من رو بیشتر نشون میده. این آیه میگه که هیچ وقت سعی نکنین که به خاطر چیزهایی که خدا بعضی ها رو به بعضی برتری داده، گله و شکایت کنین یا غر بزنین. بعد میگه:
لالرجال نصیب مما کسبوا و لالنساء نصیب مما اکتسبن.
مردها دستاوردهای خاص خودشون رو دارن و زنها دستاوردهای خاص خودشون.
شما تا حالا جایی دیدین که تساوی بیشتر از این رعایت بشه؟ اینجا کوچکترین بویی از جنس دوم بودن میاد؟ بعد یه آیه دیگه است و بعد آیه قوامون.
تو ترجمه کلمه رو خواستی و من ترجمه کلمه رو گفتم. اما من که مترجم قرآن نیستم.
من هم نمی دونم اون برتری که خدا داره در این آیه میگه مرد به زن داره، چیه،ولی از خود مفهوم قوامون میشه بهش رسید. یه زن در چه مواردی نیاز داره که یه مرد تکیه گاهش باشه؟ در تمام اون موارد ، مرد به زن برتری داره. همون جوری که به لحاظ عواطف و احساسات، زن به مرد برتری داره. درسته که زن در 9 ماه بارداری، مشقات زیادی متحمل میشه، اما بعد از تولد بچه اش، از ارتباط با اون، حتی از نگاه کردن بهش، لذتی میبره که عمرا صد سال سیاه یه مرد بتونه یه دهمش رو ببره. البته این حرف من متناقضه چون من زن نیستم. اما اگه لازمه، برید از یه زن بپرسید.
اما اگه کل اینکه زن دلش میخواد مرد تکیه گاهش باشه رو قبول نداری. بگو تا بیشتر حرف بزنیم.
ضمنا از علی معذرت می خوام چون مساله زنهای خشکه مقدس رو احمد علی گفته و من فکر کردم تو حرفای علی دیدمش.
در مورد تفاوت "زندگی اجتماعی مدرن" با "زندگی اجتماعی سنتی" خوشحال میشم اگه توضیح بیشتری بدی. صرف "مدرن" بودن که دلیل نشد. تو باید بگی که چه فرقی با زندگی"سنتی" داره و ایا این تفاوت باعث میشه که ما نتونیم در موردش حکم دینی صادر کنیم یا نه؟
واضح تر از خورشیده؟ مکتب نمیخواد؟تفاوتی که در احکام قصاص، بین ایالات مختلف یه کشور ، یعنی آمریکا هست رو میشه برام توضیح بدی؟
فرض کنیم جواب بدی مردم ایالت الف طبق عقلشون، قانون ب رو وضع کردن و مردم ایالت ج طبق عقلشون، قانون د رو. در این صورت بحث پلورالیسم پیش میاد. من هم اعتراضی ندارم. ولی اگه قرار
باشه من انتخاب کنم، چیزی رو انتخاب نمی کنم که تا این حد متهمه

خسته شدم
حسین
سلام
من خواستم که برم سراغ احمد علی. اما هنوز یه حرفایی هست با علی.
بچه تو حالت خوش نیست؟ مگه من گفتم تو معاندی؟مگه کسی که خدا رو قبول داره، معاند میشه؟
گفتی دلت میخواد چیزی رو قبول کنی که با عقلت جور در بیاد، کار خیلی خوبی میکنی. خدا عقل رو برای همین به آدم داده. اما من گفتم خدا گاهی هم بدش نمیاد ببینه تو اون رو بیشتر دوست داری یا عقلت رو.
یه مثال احمقانه. اگه معشوق یه نفر، بهش بگه اگه که می خوای من رو ببینی، وسط چله تابستون ، زیر جز آفتاب باید بیای وسط بیابون، زیر سنگی که این مشخصات رو داره(مشخصات رو هم میده) یه گودال بکنی به عمق 10 متر و شعاع یه متر، اونجا یه تیکه کاغذ هست که آدرس من توش نوشته شده.

اون نفر مواضع مختلفی میتونه بگیره. میتونه بگه اووه خیال کردی مگه کی هستی؟ یه روزم نوبت من میشه برات نامه بدم و از این حرفا
میتونه بگه: آخه من دلم میخواد ببینمت، ولی آخه چرا چله تابستون؟ چرا سر ظهر؟ چرا زیر آفتاب؟ نامرد ، دیگه گودال برای چی بکنم؟ اگه کندم و بعد معلوم شد که اصل ماجرا سرکاری بوده چی؟
میتونه بگه: به عقل من جور در نمیاد که معشوق من همچین حرفی بزنه.
میتونه بگه:.....
میتونه هم بره و این کار رو انجام بده.
آدم مومن فقط به آدم آخری اطلاق میشه. کسی اگه راه حلهای اول رو انتخاب کرد، مشکلی پیش نمیاد، اما دیگه نباید انتظار داشته باشه که اسمش مومن باشه.
مومن کسیه که وقتی تمام عوامل مادی و ظاهری، حکم به شکست صد در صد تو میدن، تو ایمانت رو از دست ندی. این تعریف رو قبلا هم تو همین وبلاگ نوشته ام، یادتونه؟
من هم انتظار ندارم که تو جواب من رو بدی. من می خوام با تو حرف بزنم. بنابراین به حرفت با دقت گوش میدم و حتی اگه جواب من رو نداده باشی، یه راهی پیدا می کنم برای ادامه دادن صحبت ، تا وقتی که خسته بشیم یا پروژه طراحی ماشینمون فشار بیاره!!
این که میگی اسلام خودخواهانه میشه ، اصلا یعنی چی؟ باور کن به خدا هیچ درکی ندارم از اینکه یه دین خودخواه باشه. اگه معنی این حرف اینه که دلش میخواد پیروان بیشتری داشته باشه، که خوب طبیعیه که هر چی دست و پای پیروانت رو بیشتر ببندی، گرایششون به تو کمتر میشه، پس یعنی چی؟
میدونی توجیه که تو گفتی یا ماست مالی که من دارم میگم، بد ترین چیزه. یادته که اون اولها تو بحث پلید بودن انسان، گفتم که زندگی احمقانه، مزخرف و لجنی رو تجربه کردم؟ یکی از مصادیق این جور زندگی برای من، وقتایی بود که سعی میکردم یه چیزی رو برای خودم ماست مالی کنم.
هنوزم میدونم که اگه بخوام به ماست مالی ادامه بدم، یه روز تمام ایمانم رو از دست میدم.
حتی موقعی که شریعتی بخونی، بعضی جاها، جو میگیرش و چنان شروع میکنه به ماست مالی که حالت به هم میخوره. شاید شما هم با خوندن حرفهای من همین حس رو داشته باشین. اما من تو حرفای شریعتی، چیزای خوب هم زیاد دیدم و امیدوارم که تو حرفای من هم چند تا چیز کوچولوی بدرد خور باشه.
ملاک رستگاری هم به نظر من چیزی نیست که تو نوشتی. به نظر من یه آدم وقتی رستگار میشه که برای خودش یه اصولی داشته باشه و به اون اصول پایبند بمونه. فرقی هم نداره که اون اصول رو از اسلام
گرفته، از مسیحیت، از یهود، یا از قوانین عرفی اجتماعی، یا از عقل سلیم خودش، یا به هر حال یه ملاک و معیاری باید باشه. اما آدمی که بخواد اصول خودش رو هم زیر پا بذاره، یا بدون هیچ ملاک و معیاری،(هر چه پیش آید، خوش آید) پیش بره بعد دیگه باید در مورد رستگاری اش بحث کرد.
یه جایی تو حرفات گفته بودی که 90 درصد از زنهای خشکه مقدسی که تو میشناسی، از قرآن راضی نیستند، از حرفت هیچ تعجب نکردم. علت رو داخل جمله ات، خودت بیان کردی. اسلام، "ایمان" لازم داره، به خدا منظورم این نیست که من مومن هستم و تو نیستی(اگه منظورم اینه اسم من باشه .
بامشاد)، من خودم بهتر از همه میدونم چقدر کارم خرابه، ولی به خدا ایمان لازم داره
با خشکه مقدسی تو اسلام، اگه خیلی پیشرفت کنیم، میشیم خوارج یا طالبان یا ج.ا.ا
حسین

سلام

**********

من دوباره اومدم.
اولین چیزی که باید در موردش حرف بزنم اینه که علی دچار یه سوءتفاهم شده در مورد من. اینکه من میگم تو دوست داری من چه جوری حرف بزنم، علتش این نیست که من می تونم به همه این انواعی که نوشته ام ، حرف بزنم،من همون یه نوع خودم رو هم چند بار تاکید کردم که کامل بلد نیستم. علتش اینه که من و تو وقتی با هم حرف میزنیم باید بدونیم که اشتراک هامون چین، از اشتراکها شروع کنیم تا به محض پیش اومدن یه اختلاف، بفهمیم که مشکل کجاست و در مورد چی باید حرف بزنیم. به نظر تو فرق نمی کنه؟
بعد در مورد ایمان. آره میشه ایمان داشت و شک هم داشت، اگه دوست داشتی، بیا انجمن، جزوه کلاس "ایمان دینی" دکتر کدیور رو بهت میدم بخونی. من حرف بیشتری از اون ندارم.
در مورد فرق عشق و دوست داشتن هم بیا پیش خودم تا حرف بزنیم.
من میگم طرز نگرشی که خیلی از آدمایی که داعیه حقوق زن دارند، مثلا خود تو ، گرفتن دنیای مستقل زن از اونه . مثلا این که میگی الا و بلا می خوای زنت رو بفرستی سر کار، نشون نمی ده که برای زنت این قدر احترام قایل نیستی که خودش در این مورد تصمیم بگیره؟اگه دوست داشت تو خونه بمونه چی؟
این حرف که امروز دارن میگن که مرد و زن باید مساوی باشن، به نظر من خیلی اشتباهه. یعنی اگه یه روز صبح از خواب بیدار شیم و همه مردها نابود شده باشن و فقط زنها مونده باشن، زنهایی که موندن، هیچ حقی ندارن، چون مردی نمونده که حقوقشون با اون مساوی باشه.
میگی هرچه جامعه بی دین تر باشه، موفق تره. بعد ادعا میکنی شوخی هم نداری و همه حرفات جدی هستند، آخه من دیگه چی بگم؟
"لا اکراه فی الدین"، هیچ معنی منفی ای نداره که تو منفی برداشت کردی، اگه کسی کارش اینقدر درسته که بدون کمک دین، میتونه راه درست زندگی کردن رو پیدا کنه، بسم الله.
معنی این حرف اینه که دین فقط یه راهه. اجباری هم تو انتخابش نیست. اما من تا به حال، تو هیچ کدوم از حرفایی که اینجا نوشتم، اصلا از دایره اش نرفتم بیرون. علت دیگه ای که ازت پرسیدم دوست داری چه جوری حرف بزنیم همین بود. یعنی اگه لازم میدونی، اصلا بریم بیرون دین و اونجا حرف بزنیم، که خودت هم در نوشته های اخیرت گفتی که همین رو دوست داری.
من از چهار سال پیش تا حالا خیلی از فکرها و نظرهام عوض شده اما این یکی خوش بختانه هنوز برام مونده. این حرف رو تو یکی از انشا هام توی دبیرستان هم نوشته بودم:"مهم نیست که ما مسلمون باشیم یا مسیحی باشیم یا یهودی باشیم یا اصلا هیچی نباشیم، مهم اینه که اگه مسلمون هستیم مسلمون خوبی باشیم، اگه مسیحی هستیم، مسیحی خوبی باشیم، اگه یهودی هستیم، یهودی خوبی باشیم و اگه هیچی نیستیم، لا اقل آدم خوبی باشیم."
در مورد مجازات های تنگ نظرانه صدر اسلام، خوشحال میشم بشنوم، این که اگه یه اسیر به ده نفر خوندن و نوشتن یاد بده آزادش میکنیم، تنگ نظرانه است؟ یا باز مثل زنده به گور شدن دارم گیر الکی میدم. بابا گلوی من پاره شد. زنده به گور شدن، یه "نماده". نماد ظلم مرد به زن، اگه حتی یه آیه در این زمینه باشه، مهم نیست؟
ضمن اینکه شما که گیر دادید به آیه کتک زدن زن، اولا که این هم فقط یه آیه است. فقط و فقط آیه 34 سوره نسا. اون هم داره با عربی صحبت میکنه که کتک زدن زن رو حق طبیعی خودش میدونه. و داره بهش میگه، اول باهاش حرف بزن، اگه فایده نداشت، روابط زناشویی رو قطع کن، اگه فایده نداشت، کتک بزن.
من نمی خوام ماست مالی کنم. برای من هم سواله، من هم ادعا نکردم ایمانی دارم که همه شکهام رو بر طرف میکنه. اما من هم اگه بخوام یه سنت اجتماعی غلط رو از بیخ و بن ریشه کن کنم و نابودش کنم، معلومه که اگه یه حکم انقلابی صادر کنم، شکست میخورم. باید یه زمینه ای فراهم کنم که ضمن اینکه مردم بفهمن رفتارشون اشتباست، خودشون زمینه اصلاح رو فراهم کنن. اره من واقعا نمی دونم چرا حکم کتک زدن صادر شده، اما من اسلامم رو با پذیرفتن اصول دین شروع کردم(توحید،عدل،معاد،نبوت،امامت) بعد با فروع دین، ادامه اش دادم(نماز،روزه،خمس،زکات،حج، جهاد، امربه معروف،نهی از منکر، تولی، تبری)
بعد فهمیدم که یه کتاب دارم به اسم قرآن . حالا بعد از همه این مسایل، دارم قرآن رو میخونم. میبینم یه چیزی نوشته که برام عجیبه، باید بزنم زیر تمام چیزای قبلی؟
تیکه فقیر و ثروتمند رو که خودت قبول داری تند گفتی.
این حکم هایی که میگی اختیار زن رو به مرد میدن. ما با یه سری حماقت دنباله دار مواجهیم.
فرض کن(مثلا ها) امام صادق نشسته بوده، یه نفر میاد و شروع میکنه به گله و شکایت از زنش، امام صادق هم مثلا برای همدردی با اون، میگه بله خوبه که زن و مرد تو کارهاشون با هم صحبت کنن و زن اگه میخواد کاری بکنه، نظر شوهرش رو هم بپرسه ، یه مورخ احمق هم اون نزدیک بوده، (از همون نوعی که تو مارمولک دیدیم) کاغذ و قلمش رو بر می داره و مینویسه:"بسم الله الرحمن الرحیم، امام صادق فرمودند زن باید از شوهرش اجازه بگیره. " بعد یه فقیه احمق تر پیدا میشه، از روی این حدیث که کاملا هم مستنده، قاعده فقهی میده.
این یه مثال بود ولی من یقین دارم که از این چیزا تو اسلام زیاد داریم. من آخرشم نفهمیدم، تو با فقه و احکام فقهی مشکل داری یا با قرآنی که خودت خوندیش. اگه من خنگم تو هم من رو ببخش.
من از اول بحث تا حالا فقط گفتم اسلام و فقط گفتم قرآن. روایتهای زیادی هم هست که باید به زن احترام گذاشت( مثلا این که فرزند دختر برای پدرش، رحمت میاره، یا بهشت زیر پای مادر هاست ، یا ...) اما من تو حرفام به هیچ کدوم اینها استناد نکردم چون نمی خوام به چیزی استناد کنم که مجبورم سندیتش رو ثابت کنم. و تازه اون هم سندیتی که همون جور که نوشتم، پاش می لنگه.
ضمنا من از اوضاع شکایت نکردم، تو نوشتی همه جا خوبه غیر از ایران، من هم فکر کردم که منظورت اینه که عیب ما اسلام ماست. به هر حال بازم ببخشید اگه من خنگم. ( عمدا مینویسم که بخندی ها! من که با تو دعوا ندارم که جوابهای من رو با این لحن بد مینویسی)
یه بخشهایی از حرفات مربوط به مساله کلی دین بود که بمونه برای بحث مخصوص خودش.
این رو پست میکنم و میرم سراغ حرفای احمد علی
حسین

چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۳

عجالتا من هم این رو به احمد علی جونم بگم. احمد یادته من از مکه که اومده بودم اولین کاری که تو دانشگاه کردم این بود که رفتم واسه عمره دانشجویی اسم نوشتم. اون زمان هم که مکه بودم کاملا «حس» می کردم که خدا درست بقلته و این جا دیگه خود خداست که باهات حرف می زنه. تمام اون حس و حال هام رو همون زمان هم تو دفترم نوشته بودم و خلاصه حسابی معنوی شده بودم. اما اون حس کم کم رفت، چون شاید واقعی نبود. یه جور تلاش برای تلقین بود. نمی دونم اما اینکه برای من نموند خوب یعنی چی؟ شاید حتا هیچ کس ندونه من اونجا چی ها دیدم که بلافاصله بعدش خواستم دوباره برم. اما الان دیگه فکر می کنم اون همه چیز و حرف زدن خدا و به قول ملت نشانه ها رو دیدم به خاطر اینکه این طوری می خواستم.
این از این.
در مورد خدا هم بحثی نداریم.

چاکریم، علی
سلام
1-جواب اون به قول علی "دوستک" (که فکر می کنم می دونم کیه) کامل ترین حرف در پست های اخیر بود!
به اون راه حل هایی که من دادم اینو هم اضافه کنید:"تو این دنیا هم فیل وجود داره و هم مورچه، و هیچ کس نمیگه که به مورچه ظلم شده! پس..."
2-من با خیلی از حرفهای علی مخالفم، ولی چون موضوع چیز دیگه ایه وارد نمیشم.
عجالتاً: علی آقا! اون جا یه چیزی هست! من نه تنها حسش کردم، که دیدمش.
3-ربنا الرحمان المستعان علی ما تصفون...

احمدعلی

 
دوباره سلام.
از این استدلال این دوستک، حال کردم که به این منجر شد که ما باید به «زن» احترام بذاریم، همونطور که مثلا به گربه خونمون! ولی داداش! تو رو جدت امضا کن، راست به چپ هم بنویس.

یه چیزی رو فکر کنم باید صریح بگم در مورد حرفام با حسین و در مورد چیزی که احمد علی تو بلاگش نوشته بود. من در واقع در مورد زن در دین حرفی ندارم، من اصلا با خود دین مشکل دارم. حالا اگه همچنین محور اصلی این بحث زنه، برام فقط ابزاریه که چیزهای عجیب غریب اسلام رو که به نظرم اومده بگم. وگرنه مساله من اصلا زن نیست.
یه چیز دیگه از تو نوشته حسین، حسین جان، فکر می کنم با این حرفت داری دور خودت می چرخی. این حرف که می شه به چیزی ایمان داشت و در موردش شک هم داشت (؟) یعنی چی آخه؟ با کلمه ها بازی می کنی؟ مثل اون دکتر مرحوم که کلی حس ادبیش گل کرده بود و کلی در مورد فرق عشق و دوست داشتن به خودش زحمت داده بود و ما ها بچه که بودیم و بس که بچه بودیم، از خوندنش حال می کردیم!
حسین! احمد علی تو پست اخیرش یه چیزی نوشته بود که شاید خود من هیچ وقت نمی تونستم بگم. دقت کردی حرفای این پست آخرت اصلا جواب حرفای من نبود؟ کی گفت که گرفتن دنیای مستقل زنانه از یه زن تکریمشه؟ مگه گرفتن دنیای مردانه از یه مرد تکریم کردن اونه آخه؟ بحث سر یه چیز دیگه اس. احکام اسلام که همه اش خطاب به مرده رو می گیم، زن مزرعه مرد بودن قرآن رو می گیم. چه ربطی داره به هویت مستقل زن؟ من کی گفتم به نظرم زن و مرد مساوی هستن؟ یا از این جور بحث های نظری؟ آقا جون. من می گم یه دین عصر حجری (یا هر دینی ها! تازه اسلام جدیدترینشونه) نمی تونه برای زندگی الان من نظر بده. بخاطر اینکه خیلی چیزها رو در نظر نگرفته چون حضرت محمد هم که این دین رو «آورده» یه آدم دیگه بوده مثل من که فقط انرژیش بیشتر از من بوده. من می بینم که زنی که ارزشش رو داره، خودش داره راهش رو می ره کاری هم نداره به این حرفا. حسین، بی تعارف. اصولا چرا هر چی جامعه «بی دین» تر باشه، موفق تره. ببین، من شیفته تمدن امریکاییم. چرا؟ به خاطر اینکه براشون مهم چیزیه که باعث پیشرفت بشه، نه اینکه کدوم حرف با کدوم حدیث کدوم امامی که تمام علمش از «وحی» جوره! حالا بگذریم از اینا.
اگه از قول قرآن می گی که «لا اکراه فی الدین» این رو هم ببین که «ان الدین عندالله الاسلام». مگه این حدیث ها رو نداریم که گفته هر جا مشرکی پیدا کردین بکشینش (راستش دقیقش رو نمی دونم، اگه بخوای می گردم دقیقش رو پیدا می کنم) یا اینکه اصلا همین که همه جا هم هست. اینکه مشرکان و کافران نجسن. خوب این یعنی چی؟ فکر نکردی یه جور مسخره کردن بقیه ملته و این که فقط مایی که مسلمونیم آدمیم؟ اتفاقا یکی از چیزهایی که به خاطرش نظرم از اسلام برگشت، همین چیزهای اسلام بود که فقط خودش رو قبول داشت. یعنی واقعا خدا این قدر ضعیفه که نسبت به بنده هاش اینطوری لج کنه؟ که تمام دین های قبلیم رو بیخیال شین که اتفاقا سر تمام اون ها هم کلی آدم مرده و کلی جنگ شده و بیاین این یکی رو بچسبین که بیشتر از همه به دین شمشیر معروفه. مجازات های تنگ نظرانه اسلام در صدر اسلام برای کسایی که اسلام نمی آوردن رو همه مون خوندیم. نگو اونا همه منافق بودن، اگه این طوریه، ببخشید ها، خود مسلمونا بیشتر از همه منافق بودن که تو ماه حرام جنگ کردن و براش آیه هم «اومد» و از اون طرف  یه بار با یهود سازش می کردن و یه بار، موقعیت که مناسب می شد، می جنگیدن. اصلا غنیمت های جنگی رو چی می گی؟ تقسیم کردن زن ها رو چی میگی به عنوان کنیز؟ اسم این ها رو هم می ذاری غرزدن؟
اصلا بیا این ور قضیه رو نگاه کنیم. همیشه خوندیم و همیشه می گن که اولین کسایی که ایمان آوردن به اسلام، مردم رنجدیده و فقیر و ستم دیده بودن. خوب چرا واقعا؟ مگه نه اینه که هر چی فقر بیشتر باشه، کمتر فرصت برای درست فکر کردنه؟ کسی که دغدغه اولش نون شبشه تو همین جهان، یعنی می خوای بگی واقعا از روی دید و بینش اومده دینش رو انتخاب کرده؟ این همه وعده حوری و بهشت تو اون دنیا و حلال کردن اموال مشرکان و تقسیم غنیمت ها تو این دنیا چی رو نشون می ده؟ خوب من فقیر معلومه که حاضرم بجنگم وقتی کلی غنیمت قراره گیرم بیاد. واقعا این یک عامل تشویق نبود؟ آره واقعا اسلام منافع ثروتمندان رو به خطر می انداخت، ولی به این خاطر که ثروت اون ها رو برای خودش می خواست. می دونم، این تیکه رو خیلی تند گفتم. ببخشید!

خوب، برگردیم به پست خودت. «غر» زدن هام رو تموم کنم.
خوب البته من شوخی هم می کنم. شوخی هام هم به اون پست اولم محدود نبوده. همین الان هم فکر می کنم دارم سربه سرت می ذارم! اونم وسط حرفای جدی. خجالت داره حسین خان.
ببینم، من که اسلام رو قبول ندارم، چطور می تونم برای شناخت اسلام به جمهوری اسلامی اعتماد کنم. خوب بابا جان، اینکه ادعای اسلام داره می کنه خوب به نظر من هم مثل همونه، حالا چه اسلامش واقعی باشه، چه امریکایی! این تیکه حرفت نمی دونم چی ربطی داشت به حرفای من. یادته از خنگیم معذرت خواسته بودم؟ فکر کنم باید این معذرت رو تجدید کنم، یا اینکه فکر کنم که شاید حرفای تو جواب حرفای من نبوده. من که جایی ایران رو به اسلام ربط ندادم. من گفتم اوضاع جهان اتفاقا خیلی هم خوبه، جز تو ایران. همین. حالا می تونم ادعا کنم اوضاع تو ایران بده به خاطر اسلام، اما اونجا که این رو نگفتم. تو از بدی اوضاع شکایت کردی، من گفتم فقط اینجا خرابه. (شاید هم تو شکایت نکردی، من فقط خواستم بگم. یادم رفته اون پست) اما بالاخره ربطش رو نفهمیدم به اینکه من قرآن رو از طریق جمهوری اسلامی ایران شناختم. نه عزیزم، من خود قرآن رو خوندم. مگه اینکه قرآن های ج.ا.ا. تحریف شده باشه! آره؟
آهان! «فتیش» هم یعنی چیزایی که نسبت بهش یه احساس خاص داری. چطور بگم، ازش به شدت خوشت می آد و هر چی هم ازش داشته باشی یا ببینیش، این نیازت ارضا نشه. مثل فتیش بعضی مردای بعد به ساق پای دخترا!
بعدش من نگفتم دین فتیش داشته، گفتم حضرت محمد نسبت به زن فتیش داشته همین. چه خبره رسم حرمسرا؟ که اتفاقا وجاهت هم داشته تو اسلام. بازم ربط حاکمان رو نفهمیدم نسبت به این. آخه عزیزم، من کی گفتم اسلام رو از طریق ج.ا.ا. شناختم؟ ای بابا! نمی فهمم به خدا!
این مساله زنده به گور کردن دخترا و اون آیه قران رو داری بیش از حد روش تاکید می کنی. جواب احمد رو دوست دارم. از طرف من هم اون جواب رو یه بار بخون. اسلام زنا تو به جاش تو خونشون زنده به گور می کنه. اتفاقا حکمش برای زن زنا کار هم هست. تازه زن بدون اجازه شوهرش اجازه نداره از خونه خارج شه، و گر نه تمام فرشته ها لعنتش می کنن. از این حکم ها که اختیار زن رو به مرد می ده فراوونه، اون وقت تو می گی زن خودش مختار که مرد «فوامونش» باشه یا نه؟ خوب قرآن داره اجبار می کنه. تو چی می گی؟

خیلی حرف زدم. برم. راستی یادت باشه در مورد کلاه شرعی ها و دلیل وجودش حرف بزنیم.

فعلا - علی.
سلام
ازبس بقیه اینجا گلواژه گفتن و من ساکت موندم، خسته شدم. بنابر این منم یه کم چرت و پرت می گم. ی
  1. دوستانی که راجع به "قوامون" نظر می دن به ادامه آیه هم توجه کنن:"بما فضل الله بعضکم علی بعض". ی
  2. من نوشته های بقیه رو کامل نمی خونم . بنابراین حرفهای بی ربط زیاد می زنم. ی
  3. فکر نکنم کسی بتونه انکار کنه که در اسلام زن جنس دومه چون واقعا اینطوره. ی
  4. علیرغم اینکه زن جنس دوم شمرده شده وجودش لازمه وگرنه خلق نمی شد. پس ما باید به زنها احترام بگذاریم. ی
  5. تو این دنیا هم فیل خلق شده هم مورچه و هیچ کدوم هم حقوق مساوی ندارند و کسی هم نمی گه در حق مورچه ظلم شده. ی
  6. آدم لازم نیست در مورد هرچیزی یه نظری داشته باشه. ی

والسلام- ختم کلام

خوب، اولا که احساس می کنم حسین نسبت به من لطف داشته. من در واقع یادم نمیاد که هیچ موقعی از روی منطق حرف زده باشم. . اصولا یکی از لذت های مهم و بزرگ زندگی من غر زدنه. این رو عزیز خوب می دونه!. زیاد هم فکر نمی کنم که حرفای اون پست من با این یکی فرق داشته باشه. خوب دیگه. به هر صورت می ذارم به حساب لطف حسین.
در مورد «فوامون» گفته بودی. من اولا اصلا فکر نمی کنم که احمد علی منظورش این بوده که قوامون بودن به معنی قوی تر بودنه. این از هیچ جای حرفش بر نمیاد. به علاوه معنی ای که تو هم کردی، چندان حرف احمد علی رو نقض نمی کنه. (خوب احمد هم بقیه اش رو گفته تو پستش)
یکی دیگه اینکه اصلا چه اهمیتی داره که من دوست دارم تو چطور حرف بزنی و چه موضعی داشته باشی. مهم اینه که یه چیزی بگی به من که بالاخره بفهمم برای این سوال ها که حالا اگه برای من پیش اومده برای هر کس دیگه ای هم ممکنه که پیش بیاد حواب باشه. حالا چه بخوای خود پیامبر باشی یا مثلا یه معاند. مگه من از تو پرسیدم که دوست داری من چطور حرف بزنم؟ تازه، یعنی چی، یعنی تو می تونی با هر نگاهی جواب بدی به این سوال ها؟ واقعا نفهمیدم منظور حرفت چی بود. خنگیم رو ببخش.
حرف ایمان رو پیش کشیدی. من هم راستش 20 سال فکر می کردم به این چیزها ایمان دارم. اما نمی فهمم چرا اینقدر ایمانم آبکی بود که وقتی به این همه سوال رسیدم حاضر شدم ازش دست بکشم. حسین، کجایی؟ این چه حرفیه که چشمات رو می بندی و می گی حالا که ایمان آوردم، به اصلش شک نمی کنم؟ خوب من، وقتی می بینم این همه سواله که یا براش جواب نیست یا کل چیزی که می شه در موردش گفت سفسطه است یا توجیه، به ایمانم شک نمی کنم؟ مگه نباید چیزی رو قبول داشته باشی که بشناسیش؟ اون وقت تو می گی حالا که ایمان آوردم همه مساله ها برام حل شده؟ بازم خنگیم رو ببخش. من دیگه مدتیه که دارم تمرین می کنم تنها چیزی رو قبول کنم و بهش ایمان بیارم که با عقلم (و با عقل خودم نه با عقل حضرت محمد مثلا) جور در بیاد. اگه خوب داری استدلال می کنی که اسلام هم ادعاش اینه که می شه با «برهان» اسلام رو قبول کرد، خوب باید یه چیزی بگی که با همین «عقل» ناقص (که البته به نظر من ناقص نیست) من بشه بهش رسید. خوب اگه نه که بساط رو جمع کنیم. ولی واقعا نمی فهمم باید به چی ایمان داشته باشم. حسین یه چیز یادت نره. من هم یه بچه مسلمونم که تا 2-3 سال پیش نماز می خوندم و روزه می گرفتم و به کلی از این چیزها هم« ایمان» داشتم. حتا خوب خیر سرم حاجی هم هستم! اما کم آوردم.
یادمه یه روز مونده به مکه رفتنم با عاطفه صحبت می کردم، که مکه رفته بود و می خواستم بدونم به نظرش چطور اومده. عاطفه یه چیز گفت که هنوز هم تو ذهنمه، البته نمی دونم الان نظر خودش چیه در مورد اون حرف، اما اون زمان که خیلی به دلم چسبید. عاطفه این رو گفت: «وقتی می ری اونجا می بینی این همه آدم از همه جا اومدن و این کارا رو می کنن، می فهمی که بالاخره یه جیزی هست.«. من رفتم مکه که این «یه چیزی» رو ببینم. اما بعدش فهمیدم که نه، اونجا هم هیچ خبری نیست.هیچ چی نبود.
حسین، من از یه بچه مسلمون بودن شروع کردم و به این جا رسیدم نه اینکه از اول معاند باشم. یعنی اینکه اگه این چیزها برای من که اتفاقا مدت ها سعی می کردم همه چیز اسلام رو توجیه کنم حالا سوال شده، یعنی واقعا یه چیزیشون هست.
خوب زیاد پرت گفتم.
 
اخوب چون من هم 1:30 کلاس دارم فقط یه چیز می گم بقیه اش رو بعدا می نویسم.
اولا اینکه بنده هیچ مدلی در ذهنم نیست و اصلا هیچ زمانی هم دنبال این مدل نگشتم. اگه می گم هیچ دینی رو قبول نمی کنم، خوب هیچ مکتبی رو هم قبول نمی کنم. «من» حتا اگه به قول تو ذاتا پلید هم باشم، اونقدر خدا بهم عقل داده که نخوام همه اش از روی دست بقیه کپی کنم یا منتظر باشم که برای هر چیز اسلام بهم دیکته کنه که چطور زندگی کنم. موقع ماشین سوار شدن چه دعایی بخونم یا موقع دستشوی رفتن اول کدوم پام رو بذارم.
ثانیاا اینکه اسلام زیادی مدل کاملیه. همین که اسلام برای تک تک کارهای زندگیت دستور داره. احساس می کنم دیگه زیادی خودخواهانه است که حتا اگه فکر می کردی اسلام یه دین الهیه، تو تمام شئون زندگیت  اسلام بخواد روش رو یاد بده و کل معیار رستگار شدن یا نشدن تو اینه که چطور اون دستورهای دیکته شده را اجرا کنی و چقدر کامل.
می دونم. زیاد حرفام جوابت نبود. اما خوب این ها هم لازم بود که گفته بشه.
من برم ناهار بخورم که برم کلاس. هنوز حرف زیاده!
 
فعلا، قربونت، علی
 
 

سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۳

حسین!
ببخشید من وقت نداشتم همه حرفهام رو دراین مورد با سند بنویسم، ولی خوشبختانه علی این کار رو کرد!
اگه دقت کنی، جوابهات به علی کاملاً پرته...یعنی خودآگاه یا نا خود اگاه، داری موضوع رو عوض می کنی.

عزیز من، آخه در مورد مسأله ای که از روز روشنتره، کلی آیه روشن و واضح در موردش داریم، همش که نباید بحث زنده به گور شدن و این حرفها رو پیش کشید...
ببین این چیزی نیست که تو بخوای بهش جواب بدی! این حرف مستقیم خداست.بدون شک!

اما در مورد حرفی که در مورد راه حل من پیش کشیدی...
کاملاً قبول دارم که وقتی کسی عاشق یکی دیگه اس،و اون طرف ازش چیزی میخواد (مثل نخوردن سیب قرمز)، اون یارو اون کار رو انجام میده...
ولی دقت کن...یکی از اشتباهات فاحشی که آدم های مذهبی مثل من و تو میکنن اینه که میخوان مسائل زندگی اجتماعی (نه شخصی) مدرن رو با عشق حل کنن! این یعنی غلط اندر غلط!
بابا چه جوری میشه به شماها فهموند که زندگی اجتماعی یعنی عقل، یعنی راهکارهای عقلی و فکری.چرا همش دنبال اینی که یه مکتب فکری رو علی بهت معرفی کنه؟ آخه واقعاً بعضی چیزها واضح تر از خورشیده...مکتب نمیخواد!
بابا من زنهای خشکه مذهبی (دقیقاً) زیادی رو دیدم که شاکین که چرا قرآن در مورد زنان این طوری صحبت کرده! یعنی نمیشه تو زندگی امروزی از این آیات راضی بود...

من اینو نقطه ضعف برای قرآن نمیدونم.فقط کاملاً معتقدم که این کتاب بطن داره، نمیشه گفت هرچیزی که صریحاً بهش دستور داده شده برای همه زمانهاست.اما اینکه من با معیار عقلی خودم بخوام تصحیح (نه قضاوت) کنم، کاملاً قبول ارم که کاملاً غلطه.من و امثال من در این حد نیستیم.خیلی وقتها آدم میدونه یه چیزی درست نیست، ولی نمیدونه درست دقیقاً چیه.

*در مورد آیه "قوامون"...ترجمه تو ناقصه! فقط جمله بعدی رو نگاه کن : بما فضا الله بعضهم علی بعض...
"فضل" از نظر تو یعنی چی؟
جون من یه نگاه به آیه هایی که علی نوشته بود بنداز...واقعاً جای سؤالی هست؟

احمدعلی
حسین!
ببخشید من وقت نداشتم همه حرفهام رو دراین مورد با سند بنویسم، ولی خوشبختانه علی این کار رو کرد!
اگه دقت کنی، جوابهات به علی کاملاً پرته...یعنی خودآگاه یا نا خود اگاه، داری موضوع رو عوض می کنی.

عزیز من، آخه در مورد مسأله ای که از روز روشنتره، کلی آیه روشن و واضح در موردش داریم، همش که نباید بحث زنده به گور شدن و این حرفها رو پیش کشید...
ببین این چیزی نیست که تو بخوای بهش جواب بدی! این حرف مستقیم خداست.بدون شک!

اما در مورد حرفی که در مورد راه حل من پیش کشیدی...
کاملاً قبول دارم که وقتی کسی عاشق یکی دیگه اس،و اون طرف ازش چیزی میخواد (مثل نخوردن سیب قرمز)، اون یارو اون کار رو انجام میده...
ولی دقت کن...یکی از اشتباهات فاحشی که آدم های مذهبی مثل من و تو میکنن اینه که میخوان مسائل زندگی اجتماعی (نه شخصی) مدرن رو با عشق حل کنن! این یعنی غلط اندر غلط!
بابا چه جوری میشه به شماها فهموند که زندگی اجتماعی یعنی عقل، یعنی راهکارهای عقلی و فکری.چرا همش دنبال اینی که یه مکتب فکری رو علی بهت معرفی کنه؟ آخه واقعاً بعضی چیزها واضح تر از خورشیده...مکتب نمیخواد!
بابا من زنهای خشکه مذهبی (دقیقاً) زیادی رو دیدم که شاکین که چرا قرآن در مورد زنان این طوری صحبت کرده! یعنی نمیشه تو زندگی امروزی از این آیات راضی بود...

من اینو نقطه ضعف برای قرآن نمیدونم.فقط کاملاً معتقدم که این کتاب بطن داره، نمیشه گفت هرچیزی که صریحاً بهش دستور داده شده برای همه زمانهاست.اما اینکه من با معیار عقلی خودم بخوام تصحیح (نه قضاوت) کنم، کاملاً قبول ارم که کاملاً غلطه.من و امثال من در این حد نیستیم.خیلی وقتها آدم میدونه یه چیزی درست نیست، ولی نمیدونه درست دقیقاً چیه.

*در مورد آیه "قوامون"...ترجمه تو ناقصه! فقط جمله بعدی رو نگاه کن : بما فضا الله بعضهم علی بعض...
"فضل" از نظر تو یعنی چی؟
جون من یه نگاه به آیه هایی که علی نوشته بود بنداز...واقعاً جای سؤالی هست؟

احمدعلی
سلام

**********

من دیروز صبح ، وقتی حرفهای علی رو خوندم، ناراحت شدم و عصبانی. چون بیشتر از اینکه حرف تازه ای بزنه که قابل بحث و جواب باشه، غر زده بود. امروز که اومدم و حرفهای علی رو خوندم، دیگه عصبانی نشدم، چون حرفهای کاملا منطقی زده و سوالهای قابل جواب پرسیده، اما ناراحتم چون همون جوری که اولش گفتم، جواب بعضی از سوالهایی که پرسیده رو منم نمی دونم.
به هر حال منم حرفایی زده بودم . نمیدونم علی اون حرفا رو با دقت خونده (مثلا چیزایی که در مورد "قوامون" نوشته بودم رو)
به هر حال حرفای علی از دیروز شروع شده بود.منم بر میگردم به عقب و سعی میکنم اونا رو دوباره مثل حرفای احمدعلی دسته بندی کنم و به اونایی اش که بلدم، جواب بدم.

**********

فکر کنم این عنوان های کلی توی مجموع دو نوشته تو هست:
*قرآن کتابی نیست که از طرف خدا اومده باشه
*اگه شرایط الان اینجوریه، خوب هست،چرا باید بگیم نه نباید اینجوری باشه و باید اونجوری باشه که خدامیگه. و خلاصه خدا که عالمه باید اول شرایط امروز رو هم می سنجید و بعد حکم می داد
*دین به هر چیزی که وارد میشه، بهش رنگ تقدس میده
*اینکه کلی از قرآن در مورد زنه و....
*مساله جنس دوم
*مساله بیرون از خونه کار کردن زنها
*اینکه دینها با قایم کردن خودشون در تقدس، دوام آوردن
*مساله زنده به گور کردن دختر ها
*احکام خانوادگی، ازدواج، طلاق، چند همسری و ...
*کل ما حکم به الشرع ...
* آیه و حدیث هایی که معنی شون رو خواسته بودی

من فکر کنم ، تا حدی که تونستم دقت کردم که تیترهای اصلی حرفای تو رو پیدا کنم. اما قبل از شروع کردن، واقعا نمی دونم که تو دوست داری من الان چه جوری حرف بزنم، از دید یه آدم که مسلمونه و قرآن رو قبول داره؟ از دید یه آدم که مسلمونه و به بعضی جاهای اسلام شک داره؟ از دید یه آدم که مسلمون نیست ولی به اسلام علاقه داره و دوست داره اسلام رو بشناسه؟ از دید یه مسلمون که از اسلام خسته شده و داره خودش رو توجیه میکنه؟ یا بالاخره از دید یه آدم که نه مسلمونه و نه به اسلام و مطالعه اسلام علاقه ای داره؟
می دونی علی جان! یه بحثی داریم تحت عنوان "ایمان". وقتی کسی به درستی یه چیز "ایمان" آورد، تمام این مسایل براش حل میشن، میشه "ایمان " داشت و مثلا به خیلی از این چیز ها "شک" هم داشت، اما اگه ایمان داشتی، شک هات زود تر به یقین میرسن.
من شروع می کنم اما نه با ترتیبی که حرفات رو خلاصه کردم، اول ساده هاش، بعد سخت هاش و طولانی هاش به دو دلیل: اول اینکه ساعت 13:30 آزمایشگاه دارم، دوم به دلیل اینکه می خوام یه شب فرصت داشته باشم در مورد حرفای تو فکر کنم.
ضمنا اضافه کنم دیدگاه من برای این بحث همون دیدگاه قبلیه. یعنی یه آدم مسلمون و معتقد به اینکه قرآن از طرف خدا اومده.

*مساله جنس دوم
من فکر می کنم توی حرفایی که به احمدعلی زدم ، این مساله رو خوب بررسی کردم و حد اقل تمام حرفایی که در این مورد داشتم رو زدم. هر چند این مساله ، در واقع به طور کامل وقتی روشن میشه که تو جواب تمام سوالهایی که در این مورد تو ذهنت هست رو بگیری. یعنی اون جا متوجه میشی که اسلام زن رو جنس دوم دونسته یا نه. با این حال چند تا نکته اضافه میکنم.
من یه سوال از احمد علی پرسیدم که جوابش رو به من نداد. از تو هم میپرسم:

"یک سوال می خواستم بپرسم از تمام مکاتب بشری که ادعای تکریم زن رو دارند. این که ما بیاییم و بگیم که زن و مرد به لحاظ تمام حقوق اجتماعی برابر هستند، تکریم زن محسوب میشه؟ این که ما وجود مستقل، هویت مستقل، وظایف مستقل، ارزشهای مستقل و دنیای مستقل زنانه رو از یک زن بگیریم ، و بعد موهبت بزرگ تساوی حقوق اون با مرد رو بهش عطا کنیم ، تکریمه آره؟ این که ما بگیم حقوق خانوادگی و اجتماعی بالذات و بالفطره مردانه هستند، اما زنها در این حقوق با مردها مساویند اسمش اینه که زن جنس اول دونسته میشه و اینکه خدا بیان میکنه من یه آفریده مذکر دارم و یه آفریده مونث که به لحاظ خلقت تفاوت دارند و این تفاوت در خلقت منجر به تفاوت در حقوق و وظایف میشه، اسمش میشه جنس دوم بودن زن".


تو بالاخره باید به من بگی مدلی که توی ذهنت هست، که زن رو بیشتر از اسلام تکریم میکنه، چیه؟ باید به من بگی انتظار داری چه رفتارهایی با زن بشه که اسمش بشه تکریم.یه مثال زدی که مثلا اگه زن بره بیرون کار کنه، اسمش تکریمه و اگه تو خونه بمونه، اسمش تکریم نیست، من برای این یه تیتر جدا باز کردم وهمون جا حرف میزنم، اما تو باید یه مدل کامل ارایه بدی. اسلام یه مدل کامله. در مورد انسان ، زندگی اش، قوانین حاکم بر اون، قوانین فردی، قوانین اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...
حالا این مدلی که تو میخوای جایگزین اسلام کنی چیه؟ اگه لاییک بودنه، اگه بی دین بودنه، اگه اینه که فقط و فقط مطابق "عقل" مون رفتار کنیم، من جوابی رو میدم که قرآن داده:"لا اکراه فی الدین". اما اگه یه دین دیگه است یا حتی یکی از مکاتب بشری مورد نظرت هست، من ازت انتظار دارم که اسم اون رو به من بگی و به من نشون بدی که قوانین اون زن رو بیشتر از اسلام تکریم کرده اند.

**********

*اینکه کلی از قرآن در مورد زنه و این حرفها
حرفت به شوخی بیشتر شبیهه، من اول می خواستم اصلا براش تیتری باز نکنم و اون رو بذارم به حساب بقیه شوخی هایی که روز اول تو حرفهات بود. اما دیدم در ذیل این حرفت میشه حرفایی زد.
حرفت درسته. اما فقط در مورد قرآنی که "جمهوری اسلامی ایران" به من و تو معرفی میکنه. از تو بعیده که گول بخوری. چون یه گریزی به شهید شدن عموت زدی، خوب من هم پدرم و دو تا از عموهام رو از دست دادم. ادعایی هم ندارم. اما دل من هم از همین خیلی میسوزه که یه عده آدم احمق، همین شهید ها رو کردن چماق و میزنن تو سر این و اون. بابای خود من اول انقلاب،فرمانده سپاه فردوس بود، و کسی بود که معتقد بود منافق ها رو نباید مستقیما اعدام کرد ، بلکه خیلی هاشون بچه های ساده لوحی بودن که گول خوردن و حالا اگه یه نفر دو ساعت باهاشون حرف بزنه، میبرن و پشیمون میشن.
به همین خاطر زیر حکم اعدامشون رو امضا نمیکرد و میگفت باید باهاشون حرف زد. بعد فقط و فقط به همین دلیل تو نمازجمعه فردوس، آخرش که تموم میشد، امام جمعه محترم از مردم میخواست که شعار "مرگ بر سازش کار" بدن. شاید برات جالب باشه که اول قرار بود جسد بابای من بدون تشییع جنازه تو قبرستان فردوس دفن بشه، اما یه نفر وساطت میکنه و میگه "اگه یکی یه خیانتی کرد، جوابش رو تو اون دنیا پس میده" وبعد تشییع انجام میشه.
اون وقت با این احوال یه عده هستند که مثلا وقتی "کدیور"بدبخت یا "سروش" فلک زده یه حرفی میزنه، میگن آی، وای ،دل امام و شهدا به درد اومد، در صورتی که من یقین دارم بابای من اگه الان زنده بود، اصلا دلش به درد نمی اومد!!
اصلا یه عده ای معتقدن که طولانی شدن جنگ یه نقشه بود برای اینکه آدمهایی که میتونستند یه کاری برای مردم بکنند رو بفرستند دم تیغ ، تا همین جوری که حالا داریم میبینیم، هر غلطی دلشون خواست، بکنند. من از تو انتظار ندارم که این چیزها رو به پای اسلام و قرآن بنویسی. ضمن اینکه تو مساله رو اشتباه دیدی. یعنی اینجوری نیست که یه دین بیشتر از همه تو همون چیزی که نسبت بهش فتیش(این کلمه یعنی چی؟)داره ولی دستش بهش نمیرسه حکم صادر کنه، بلکه همیشه اینجوریه که حاکمان نگاه میکنن به دین و اون جایی رو که بیشتر از همه براشون ضررداره پیدا میکنن، بعد اون جا رو از همه کوچکتر میکنن،بعد مساله ساده و پیش پا افتاده ای رو پیدا میکنن و تو بوق و کرنا میکنن. به نظر تو اینجوری نیست؟

**********

*مساله زنده به گور کردن دخترها
من باز فکر کنم جواب این مساله رو هم به طور کامل دادم. با اینحال خالی از لطف نیست که بدونی که شرایطی که تو مطرح میکنی، صورت مساله رو عوض نمیکنه.
قرآن میخواد با طرح این آیه نشون بده که مساله ظلم مرد به زن( که بزرگترین نمادش در تاریخ بشریت، زنده به گور کردن دخترها بوده) براش مهمترین مساله است. مساله ای که در روز حسابرسی، قبل از هر چیز دیگه باید مطرح و حسابرسی بشه و اتفاقا با این نحوه که قرآن مطرح کرده، داره حکم رو هم میده.داره میگه ای جنس مذکر تو برای این کارت هیچ توجیه درست و حسابی نداری، وگرنه من از خودت میپرسیدم چرا به زن ظلم کردی تا تو هم دلیلت رو بگی.

**********

من دیگه باید برم . آزمایشگاهم داره شروع میشه.از 11تیتر، 3تاش رو گفتم، 8 تاش مونده که ان شاءالله در اولین فرصت
متشکرم

**********

نوشته شده در ساعت 13:27 روز سه شنبه
توسط حسین

دوشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۳

بازم من خودم رو انداختم وسط!
حسین! وای. چرا گیر دادی فقط به یه آیه وقتی این همه آیه های دیگه عکس حرف تو رو می زنن.
ببینم، اولا در مورد رسم زنده به گور کردن دخترها که این قدر روش مانور می دن، می خوام بدونم همه عرب های این کار رو می کردن یا اینکه فقط یک عده معدود و یه قبیله خاص بوده. حالا این اصلا به من ربطی نداره. من از عرب ها خوشم نمیاد که بخوام ازشون دفاع کنم. هیچ داعیه این رو هم ندارم که همه آدم ها به نظر من مساوی هستند و فلان.
بعدشم، من این رو نمی دونم که قبل از اسلام هم زن ها حق قضاوت داشتن یا نه، و این ازدواج کردنشون باز هم منوط به رضایت پدر، یا پدر پدر، یا بالاخره یه مرد دیگه بوده یا نه. هر چند حضرت خدیجه گویا با اختیار خودش ازدواج کرده، البته بیوه بوده. اما می دونم که اسلام اساسا این حق ها رو از زن دریغ کرده. یا اینکه زن نصف مرده، اون خطبه حضرت علی که خیلی دوست دارم جعلی باشه که میگه زن تو عقل و ایمان و ارث نصف مرده. و نیز شهادت دادنش. اینا چی؟
این رو هم می دونی که بعد از ازدواج، تمام حرکات زن باید با اجازه مرد باشه. خوب این رو چکار کنم؟ یا مثلا حق طلاق رو که اسلام از زن گرفت؟ یا بالاتر از همه، قضیه ploygamy در اسلام، که به مرد این اختیار رو می ده که چند «زن» داشته باشه. چند تا از زن های الان، از این حکم راضیند؟ مگه نبود «کل ما حکم به الشرع، حکم بالعقل» و بر عکسش؟ یا قراره عقل مورد نظر تو این عبارت، عقل یه فقیه باشه، نه آدم عامی مثل من.
اصلا این ها رو بی خیال. به یه آدمی مثل من که زمانی فکر می کرد «ان الدین عند الله الاسلام» و حالا به همه باورهای سابق خودش می خنده، بگو که این آیه ها رو چطور معنی کنه: (اگه جایی اشتباه تایپی کوچیکی داره ببخشید.)

آیه 11 سوره شوری:
فاطر السماوات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذروکم فیه لیس لمثله شیء و هو السمیع البصیر

آیه 228 سوره بقره
... و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه و الله عزیز حکیم

آیه 3 سوره نسا (لحنش رو ببین)
فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلث و ربع فان خفتم الاتعدلوا فواحده اوما ملکت ایمانکم

آیه 34 نساء (که احمد هم جمله اولش رو نقل کرده بود)
الرجال قوامون علی النساء  بما فضل الله بعضهم علی بعض  و بما اتفقوا من اموالهم  فالصلحت قنتت حفظت للغیب بما حفظ الله و لتی تخافون نشوزهن نعظوهن و اهجروهن فی المضاجه و اضربوهن فان اطعتکم فلا تیفوا علیهن سبیلا ان الله کان علیا کبیرا
که اجازه کتک زدن رو می ده.

آیه 223 سوره بقره
نساوکم حرثٌ لکم فاتوا حرثکم انی شئتم
که خود فقها اختلاف دارند «انی» مکانیه (مثل خواجه نصرالدین طوسی) یا زمانی!

یا این حدیث حضرت محمد تو حجه الوداع
و استوصوا بالنساء خیرا فانهن عوان لایملکن لا نفسهن شیا

یا این یکی
اگر قرار بود دستور دهم انسانی به انسان دیگر سجده کند، هر آینه دستور می دادم که زن به شوهرش سجده کند.

اهان یه چیز دیگه برای این که تو قرآن زن سوم شخصه. آزادی های جنسی که «خدا» تو قرآن به مردها وعده می ده تو بهشت انتظارشون را می کشه. حوری های بهشتی که قرآن پره ازشون. از اون طرف «غلمان» خوب هم باید تو قرآن می بود دیگه، نه؟
در ضمن حسین جان، شما نگفتی اسلام می گه زن تو خونه بمونه. من هم این رو نگفتم، اما الان می خوام همین رو بگم. این حدیث امام
علی رو ببین (نهج البلاغه)

... با پوشیده داشتن ایشان رخسارشان را از چشم نامحرم دور نگهدار. چه بهتر اگر آنان جز تو کس دیگری را نشناسند (نصیحت های امام حسن)

یا این از قول حضرت محمد:
زنان را در غرفه و بالاخانه جا ندهید و نوشتن به ایشان نیاموزید و سوره یوسف را به ایشان تعلیم ندهید و سوره نور را به ایشان بیاموزید (این رو اولین بار تو حلیه المتقین خوندم که کلی هم چرت و پرت داره. اما جاهای دیگه هم دیدمش)

حالا حال کن حق زن بر مرد رو: «از جمله حقوق زن بر مرد آن است که هر چهار ماه یکبار با او جماع کند اگر حاضر باشد و عذری نداشته باشد و در کنیز و متعه این واجب نیست.»

احکام طلاق رو هم که خودت بهتر می دونی که چقدر یک طرفه است.

فعلا - علی
ادامه حرفهای من

میرسیم به کلمه "قوامون" که مطرح کردی.
می دونی که "قوامون" از "ق و م " گرفته میشه نه از " ق و ی" . که "قوم" در زبان عربی اصل معنی اش نگهداری کردن یا نگه داشتن چیزی است. مثلا شهری که در برابر حملات دشمن، مقاومت میکنه، یعنی از مواضع خودش، نگه داری میکنه، محافظت میکنه، اون رو هنوز تونسته نگه داره.
بنابراین، "قوام" که بر وزن" فعال" بیان میشه و صیغه مبالغه است معنی اش میشه" بسیار نگه دارنده". ما تو فارسی عبارتی که معادل این بسیار نگه دارنده به کار می بریم، چیزی شبیه" تکیه گاه" یا " پشتیبان" یا " محافظ" یا یه چیزی شبیه اینهاست.
این کلمات معنی منفی ازشون استنباط میشه؟
ممکنه تو اعتراض کنی که چرا قرآن باید مرد رو "تکیه گاه" و "پشتیبان" زن بدونه؟ من جوابی ندارم و علتش این بار واقعا اینه که جواب ندارم. اما دو تا نکته. اولا اینجا این دستور انشایی برای مردهاست. یعنی به مردها دستور داده که شما موظف هستید تکیه گاه و پشتیبان زن باشید. اما اصلا به زن دستور نداده که خودش رو تحت لوای این حمایت قرار بده. اگه زنی دوست نداره از چنین حمایت و پشتیبانی ای بر خور دار بشه، میتونه مستقل زندگی کنه.
نکته دوم اینکه تو سوال اخیر رو اصلا از من نباید بپرسی. برو پیش خانمها. اگه 50 درصدشون موافق بودن که قرآن حق نداشته مرد رو پشتیبان زن بدونه، اگه 50 درصدشون چنین حمایتی رو دوست نداشتن، دوباره بیا و سوالت رو از من بپرس تا با هم بریم دنبال جوابش.

**********

مساله بعد اجازه کتک زدن همسر با شرایط خاصه. اولا خودت داری میگی که ذکر شده با شرایط خاص، ثانیا من خودم این آیه رو ندیدم، به من بگو تا در موردش فکر کنم.

**********

میریم سراغ سه تا راه حلی که ارائه کرده بودی.
به اولی و دومی اش کاری ندارم. چون فکر کنم خواستی شوخی کنی یابه هر حال ما داریم در مورد یه آدم مذهبی حرف میزنیم.

"تنها راه حلی که یه آدم مذهبی مثل من به ذهن مبارکش میرسه...اینه که خیلی ساده آقا این قرآن داره با عرب جاهلی بحث میکنه.از بحث معارف الهی (که حقیقتاً زیباست) و در زمان ثابته که بگذریم و پا به قواعد زندگی اجتماعی بگذاریم، می بینیم که بابا...با عوض شدن دنیا، اون احکام غلط نیستد، درستند، ولی به انتفاع مقدم! یعنی وقتی شرایط اولیه ای که باعث وضع شدن یک حکم شده عوض بشه،خوب طبیعتاً باید طرحی نو درانداخت...یعنی اگر هم قرار باشه همچنان بر طبق مذهب عمل بشه، باید یه عده قرآن شناس روشن فکر( نه این فقهای اوباش خشک مغز) بشینن بگن خیل خوب...ما از اصول کلی که داریم، قواعد جدید استخراج می کنیم، نه اینکه کماکان خودمونو به ظاهر محدود کنیم... "

چیزی که من می خوام در مورد این گفته هات به تو بگم ، اصلا ربطی به موضوعی که تا حالا بحثش بود نداره، موضوعش اینه که یه آدم مذهبی چه کار باید بکنه.
خیلی قشنگه و خیلی جالبه که ما ، خودمون رو بگیریم ملاک، و بعد همه چیز، حتی خود "خدا" رو با خودمون قیاس کنیم نه؟مثلا ببینیم عقل ما حکم میکنه به اینکه قتل عمد کار خیلی زشتیه. بعد بگیم، پس خدا نمی تونه چنین حرفی زده باشه. یا مثلا عقل ما حکم میکنه به اینکه خوردن و آشامیدن کار لذت بخشیه، بنا براین خدا هم نمی تونه اون رو ممنوع کرده باشه.
بعد کم کم این امر تسری پیدا کنه به تمام مسایل زندگی. همه چیز رو اول از فیلتر خودمون رد کنیم، اگه به مذاقمون خوش اومد، حکم کنیم که به به! این امر میتونه توسط شریعت بیان شده باشه و اگه به مذاقمون خوش نیومد، بگیم که اه اه! کدوم دین میتونه یه همچین حرف زشتی بزنه.
بعد اگه مذهبی بودیم ، و اگه یکی از این اه اه ها تو مذهبمون پیدا شد، میگیم آها ! حتما منظورش این نبوده، حتما منظورش یه چیز دیگه بوده، حتما این حرف مال 1400 سال پیشه، حتما خطاب این حرف به عرب جاهل سوسمار خوره که هیچی حالیش نبوده.

من فقط می تونم بگم که چنین نگرشی، اصلا و به هیچ وجه ، نگرشی نیست که یه مذهب میخواد به آدم بده. تمام چیزی که مذهب از آدم انتظار داره که یاد بگیره، اینه که من آدمیزاد سرکش طغیانگر( که ذاتا پلید هستم) یاد بگیرم که بعضی وقتها جوابم "نه" است. آره هیچ دلیل منطقی ، عقلانی و موجهی پشتش نیست، ولی مذهب میخواد ببینه آدمیزاد حاضره به خاطر خدا، به خاطر اینکه خدا رو دوست داره، از بعضی چیزها چشم بپوشه یا نه.
این کاریه که ما آدمها هم میکنیم.
مثالش داداش منه!
مشهد که بودم، بعضی وقتها موقعی که داشتم کتاب میخوندم، می اومد سراغم و گیر میداد که بیا با من بازی کن. من براش توضیح میدادم که ببین، دارم کتاب میخونم و این حرفها، بعضی وقتها قانع میشد و میرفت، اما بعضی وقتها گیر میداد و قانع نمی شدو وقتی که من می رفتم باهاش بازی کنم، در کمال تعجب من به من می گفت که برو کتابت رو بخون!!
یعنی نیم وجبی فقط میخواست بفهمه که آیا من اینقدر دوستش دارم که به خاطرش از کتابم بگذرم؟ حتی با اینکه خودش هم می فهمید که من باید کتاب بخونم، اما براش مهم بود که کتابم رو بیشتر از اون دوست نداشته باشم. معمولا زنها هم خیلی خیلی زیاد از این روش برای آزمایش شوهرشون استفاده می کنن.
سیب قرمز براق و خوشبو، داد میزد که خیلی خوشمزه باشه. و همونطور که شیطون خیلی خوب برای آدم و حوا توضیح داد خوردنش، هیچ اشکال منطقی و عقلانی نداشت. اما خدا، کاملا بی منطق و کاملا غیر عقلانی، از آدم و حوا خواسته بود که اون رو نخورن. همین. به همین سادگی. خوشمزه است، منم می دونم، ولی نخور.
ضمن اینکه من دارم میگم غیر منطقی و غیر عقلانی، اما این "منطق" و این "عقلانیت" فقط و فقط به اندازه درک و شعور منه. هیچ بعید نیست که همون سیب خوشمزه، در "منطق" خدا و در "عقلانیت" خدا، مثل یک سم خطرناک باشه.
به هر حال حتی اگه این طور نباشه، حتی اگه تو منطق خدا هم اون سیب خوردنی باشه، اشکالی پیش نمیاد اگه خدا از یه آدم مذهبی انتظار داشته باشه که اون سیب رو نخوره.

من که دیگه خسته شدم، شما ها رو نمی دونم. به هر حال از احمد علی و علی تشکر میکنم.

**********
نوشته شده در ساعت14:05 روز دوشنبه
توسط حسین



سلام

**********

ادامه حرفهای من(حسین پارسا)!!
نکته دیگه ای که در باب تکریم زن در اسلام می خواستم مطرح کنم، که البته کپی و پیست کردن حرفهای دکتر شریعتی توی کتاب "فاطمه"اش است. البته محاله من به اون قشنگی بتونم اون حرفها رو بگم بنابر این در درجه اول توصیه میکنم خودتون اون کتاب رو بخونین.
دکتر میگه:
(این عین عبارته)فاطمه آخرین دختر خانواده ای است که در انتظار پسر بود.
همین جمله به نظر من کار رو تموم میکنه. میدونید که اعراب ، چه قدر برای پسر داشتن افتخار میکردن. بنابر این همه منتظر بودن تا پسر این مدعی جدید به دنیا بیاد و راه پدرش رو ادامه بده. اما فرزند اول، دختر بود، دومی، دختر بود، سومی، دختر بود و چهارمی هم که فاطمه بود، دختر بود. به نظر شما معنی این تکریم زن نیست؟ معنی اش این نیست که مهم نیست که ما دختر باشیم یا پسر باشیم بلکه مهمه که آدم باشیم و آدم واری زندگی کنیم؟معنی اش اینه که زن جنس دومه؟
یک سوال می خواستم بپرسم از تمام مکاتب بشری که ادعای تکریم زن رو دارند. این که ما بیاییم و بگیم که زن و مرد به لحاظ تمام حقوق اجتماعی برابر هستند، تکریم زن محسوب میشه؟ این که ما وجود مستقل، هویت مستقل، وظایف مستقل، ارزشهای مستقل و دنایای مستقل زنانه رو از یک زن بگیریم ، و بعد موهبت بزرگ تساوی حقوق اون با مرد رو بهش عطا کنیم ، تکریمه آره؟ این که ما بگیم حقوق خانوادگی و اجتماعی بالذات و بالفطره مردانه هستند، اما زنها در این حقوق با مردها مساویند اسمش اینه که زن جنس اول دونسته میشه و اینکه خدا بیان میکنه من یه آفریده مذکر دارم و یه آفریده مونث که به لحاظ خلقت تفاوت دارند و این تفاوت در خلقت منجر به تفاوت در حقوق و وظایف میشه، اسمش میشه جنس دوم بودن زن.
ضمنا برای اطلاع علی جان که تمام افتخار فاطمه رو به این دونسته که دختر محمده و شوهر علی، دوست دارم چند سطر پایانی کتاب "فاطمه" شریعتی رو نقل کنم.
دکتر میخواد در انتهای کتاب، یه معرفی از فاطمه بیان کنه که مختصر و مفید باشه، بعد میخواد از یه فیلسوف انگلیسی تقلید کنه که گفته: "تمام جملاتی که تا کنون در وصف "مریم" مقدس گفته شده هیچ یک به اندازه این جمله گویا نیست که بگوییم: "مریم" مادر "عیسی" است."
بعد میگه:
"خواستم بگویم که فاطمه، دختر "خدیجه" است، دیدم که نه "فاطمه" نیست
خواستم بگویم که فاطمه، دختر "محمد" است، دیدم که نه "فاطمه" نیست
خواستم بگویم که فاطمه، همسر "علی" است، دیدم که نه "فاطمه" نیست
خواستم بگویم که فاطمه، مادر "حسین" است، دیدم که نه " فاطمه" نیست
خواستم بگویم که فاطمه، مادر "زینب" است، دیدم که نه "فاطمه" نیست
فاطمه،"فاطمه" است.

**********

این که یه نفر تو سایت دانشکده گریه کنه، خیلی زشته؟

**********

تا اینجا همه این حرفها مربوط به سه قسمت از حرفهای احمد علی بود. تکریم زن، زمان ما و مساله
جنس دوم
پابلیش))
سلام

**********

من ناراحت هستم و عصبانی . برای هیچ کدوم از حرفهای علی جوابی ندارم. نه به این خاطر که ندارم .به این خاطر که علی من رو با خمینی، خامنه ای و خاتمی و بقیه اشتباه گرفته....
چرا برای یه تیکه اش جواب دارم چون مربوط به من بود.

"شرایط امروز اینه که زنها مجبورند برن سر کار و فعالیت اقتصادی داشته باشند. اسلام میگه خانم، من برای شما مهریه تعیین کردم، به شما حق دادم برای شیر دادن به بچه خودت، جگر گوشه خودت، مزد بگیری، من نفقه شما رو بر شوهرت (یا پدرت)واجب کردم برای اینکه دغدغه مالی نداشته باشی. به تو هم دستور ندادم که بشین تو خونه ظرفها و رختها رو بشور، اگه می خوای بری سر کار ، برو ولی من (دین اسلام) فکر میکنم که تو به عنوان یک زن، وظیفه ای بر عهده داری که لازمه اش اینه که دغدغه مالی نداشته باشی و سعی کرده ام از مجرای قوانینم این آسودگی خیال رو به تو بدم."

این عین یکی از پاراگرافهای من بود. من نمی دونم کجای این پاراگراف معنی اش اینه که زن بشینه تو خونه.
ولش کن.
ادامه حرفهام به احمد علی:

علی جان ، اگه از من ناراحت میشی ببخشید، بذار من با فرض این که قرآن کتاب خداست ، حرفهام رو تا آخر بگم، بعدا اگه خواستی، مفصل با هم حرف میزنیم

داشتم در مورد زمان ما صحبت می کردم. و اینکه نباید با لحن احساسی در مورد قرن 21 حرف زد.
ببینم مگه آدمای قرن 21 با آدمای قرن 20 چه فرقی دارند؟اونها با آدمای قرن 19؟ اونها با آدمای قرن18؟همین جور بگیر و برو
تو صدر اسلام، آدمها نفس می کشیدن، کار میکردن، و به دین نیاز داشتن و امروز هم ما نفس میکشیم، کار میکنیم و به دین نیاز داریم. من منکر این نیستم که بشر به لحاظ عقلی تو این 1400 سال پیشرفت داشته و آدمهای امروز نسبت به قبل خوش فکر تر هستند، اما نه اونقدر که نیازشون به دین قطع شده باشه.
بر فرض که این طور باشه، خدایی که با هر پیغمبر نوید پیغمبر بعدی رو میفرسته، اگه بدونه که یه روز بشر بی نیاز از پیغمبر میشه، همین مطلب رو هم باید بیان کنه. (که بیان کرده) و اگه بدونه که یه روز بشر بی نیاز از دین میشه، همین رو هم باید بیان کنه(که بیان نکرده).
با تمام این احوال ممکنه تو به من بگی که من هنوز هم حرفت رو نفهمیده ام. ممکنه تو به من بگی که منظورت اینه که امروز مکاتب بشری ای به وجود اومدن که برای زن ارزش و احترام بیشتری قائل هستند و اسلام نسبت به اونها ظالمانه است.
در این صورت من عالما و عامدا بر میگردم به مساله زنده به گور شدن دخترها.
یه مثال میزنم. فرض کن وقتی تو 25 سالته و یه خواهر کوچولوی5ساله داری، پدرت ، شما رو برای تحصیل بفرسته به یه کشور دیگه. شما ها برید وتوی اون کشور بمونید و تا 20 سال هیچ ارتباطی با پدرتون نداشته باشید.حالا فرض کن وقتی بعد از 20 سال برگشتید خونه، (تو 45 سالته و خواهرت 25 ساله شده) پدرت به عنوان اولین حرفی که میزنه، رو کنه به خواهرت و از اون بپرسه: 20 سال پیش که داشتید میرفتید من از دور دیدم که احمدعلی به تو یک سیلی زد، به چه حقی این سیلی رو به تو زد؟
نمیپرسه تو این 20 سال کجا رفتید؟ چه کار کردید؟ درس خوندید؟ تو ازدواج کردی؟ خواهرت  عروسی کرد؟
فقط و فقط در مورد اون سیلی بپرسه، اون هم نه از تو، به تو نگه احمدعلی به چه حقی اون سیلی رو زدی، از خواهرت بپرسه احمدعلی به چه حقی این کار رو کرد.
برمیگردم به مساله. خدا رو میکنه به دخترهای زنده به گور شده و از اونها میپرسه که شما به چه حقی زنده به گور شدید؟ از عرب جاهلی نمیپرسه تو به چه حقی این دخترها رو زنده به گور کردی بلکه در حضور خود اون از دخترها میپرسه.
آیا معنی این مساله غیر از عزت و احترامیه که خدا قائله برای یه دختر، ولو دختری که زنده به گور شده باشه؟
آیا معنی این مساله غیر از تحقیر عرب جاهلیه که روی مردانگی اش اون قدر حساب میکرد و اون وقت در حضور خودش، علت یکی از رفتار هاش رو از یکی دیگه میپرسن؟
و آیا مطرح کردن این مساله ، (به عنوان بزرگترین نماد ظلم مرد به زن)، در روز قیامت به عنوان اصلی ترین و مهم ترین مساله ای که بشریت باهاش درگیر بوده(یا حد اقل اولین چیزی که باید به اون حسابرسی بشه)، نشون نمی ده که خدا احترام ویژه ای برای زن قائله؟ معنی اش این نیست که آی آفریده مذکر من ، چرا به آفریده مونث ام ظلم کردی؟ معنی اش اینه که زن جنس دومه؟  

حرفهای من هنوز ادامه داره. اما اگه کسی حرفی داره، گوش میدم

**********
نوشته شده در ساعت 12:20 روز دوشنبه
توسط حسین

یکشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۳

خوب، البته کسی از من چیزی نگفت ولی فکر کنم تا قسمت راه حل های احمد آقا باهاش موافقم.من راستش فکر نمی کنم بتونم این وسط بحث وارد شم، به خاطر اینکه پیش فرض ذهنی شما اینه که قرآن، کلام الله است، ولی خوب من مدتیه که فکر می کنم که قرآنی که یکی از دغدغه های مهمش کارگزاری روابط پیامبرش با بقیه است که هر وقت سوتی پیش می آد یه جور رفع شه و یا کارگزاری امور جنسی پیامبرشه که مثلا بتونه با هر زنی خواست «بخوابه» خیلی سخته که فکر کنی از طرف خداست.یکی دیگه هم همین چیزی که احمدعلی می گه. حسین، من این تیکه حرفت رو نمی فهمم. اگه شرایط زمان الان این جوریه، خوب هست. چرا بگیم نه، باید اون جور باشه که خدا می گه. بگذریم که من الان نمی فهمم مگه واقعا شرایط الان چشه. غیر از ایران خودمون که قربون انقلاب اسلامی و عموی شهیدم برم، کجا این قدر اوضاع احمقانه ای دارن؟ اینجا هم بیشتر از همه فکر کنم به خاطر این شرایطش گنده که چار نفر باور کردن که واقعا دیانت ما عین سیاست ماست و غیره، یا اصلا باید این طوری باشه. دین به هر چیزی که وارد شه بهش رنگ تقدس می ده و همین باعث می شه دو سوته به هم بپاشه. از پیامبرش گرفته یا این نائب های بر حقش. همه شون کج راه رفتن که قرار بود این طوری باشه که توی هاله تقدس بمونن.داشتم این رو می گفتم. شرایط الان هر جور هست، اون قرآنی که ادعا می شه مال خداست و خدا هم همه چیز را می دونه و غیره، باید در نظر می گرفته. یعنی چی این حرف که تقصیر خودمونه؟ مگه خود همون خدایی که قرآن رو نوشته، همونی نیست که آدم ها رو آفریده؟ خوب چه دلیلی داشته این چیزها را در نظر نگرفته باشه؟ بعیده کسی این همه سوتی هایی که قرآن داره را ندیده باشه یا به گوشش نخورده باشه. روشن تر از همه و اظهر من الشمس شون هم که همین قضیه زن در اسلامه که به وضوح پاشنه آشیل اسلامه. راستش فکر می کنم اگه من هم قرار بود مثلا یه دین بیارم، بیشتر از همه تو همون چیزی که نسبت بهش فتیش دارم و ازش خوشم میاد ولی دستم بهش نمی رسه حکم می دادم و دستور صادر می کردم. همین طور که همین الان هم فکر کنم کلی از قرآن یا در مورد زنه و کتک زدنش اگه تمکین نکرد و حقی که مرد نسبت به رابطه جنسی به اون داره و البته تنها نقش زن هم گویا همینه. اصولا تو قرآن و تو اسلام مثل همون که احمدآقا گفت، بی تعارف زن جنس دومه که دیگه تو بهترین حالت نقشش اینه که مرد از دامانش به معراج بره. ببین که حتا مزیت حضرت فاطمه نسبت به بقیه چیه: یکی اینکه شوهرش علیه و پدرش محمد، یکی هم اینکه پاک و طاهره و قاعدگی نداشته.در ضمن بزرگترین ظلم اسلام به زن ها همینه که بیرون رفتن از خونشون رو محدود کرده و خوب من که تو خونوادمون مامان ها کار نمی کنند و خونه دارن، می دونم چقدر احمقانه است. اسلام واقعا می خواد که زن ها هیچ کاربری دیگه ای غیر از سکس نداشته باشن. وگرنه یعنی چی که این همه حکم برای تحت لوای مرد قرار داشتن زن داره؟ تازه قضیه کنیز ها رو چه کار می کنی تو اسلام. یا حدیث هایی که از امام موسی الکاظم هست یا همین امام جعفر صادق که: «هر کی لذت سه چیز رو درک کنه ازشون نمی گذره...»  آهان این رو هم بگم که من کاملا مشتاقم که خانومم بیرون کار کنه و پولش رو هم بریزه تو جوب! بیرون از خونه باشه، اما نه به خاطر جنبه اقتصادیش که حسین می گه. من خودم اگه میلیونر هم باشم دوست دارم و می خوام که خانومم بیرون کار کنهیه چیز دیگه هم بگم، اونم اینکه اصولا فکر می کنم دین ها، نه فقط اسلام که همهشون، با همین قایم کردن خودشون در تقدس و دور از انتقاد بودن به اسم «عقیده شخصی» تا الان دوام آوردن اگه نه واقعا حضرت محمد چه فرقی با بقیه رهبرهای سیاسی داره؟خوب، بسه دیگه. فعلا.علی

سلام

**********

اولا من خیلی خوشحالم از اینکه اینجا یه بحث راه افتاد.
هر چند من به عنوان اینکه اینجا در این مورد بحث بشه این حرفها رو نزدم. حد اقل احساس خودم اینه که به لحاظ علمی، صلاحیت لازم برای بحث در این مورد رو ندارم و بهش خوب مسلط نیستم.به هر حال...

**********

چیزی که تو نوشتی، خیلی گسترده است و جوانب خیلی زیادی رو شامل میشه، من سعی میکنم تمام مطالبی که تو گفتی رو خلاصه کنم:

*کرامت زن در اسلام بیشتر از زمان جاهلیه.
*زمان ما
*قرآن زن رو جنس دوم میدونه
*کلمه "قوامون"
*اجازه کتک زدن همسر با شرایط خاص

به راه حلهایی که ارایه دادی، فعلا کاری نداریم.
اینکه کرامت زن در اسلام بیشتر از زمان جاهلیه رو که هم تو قبول داری و هم من. اما تو میگی که من حق ندارم این حرف رو به زمان ما، تعمیم بدم.
چیزی که واضحه اینه که "کرامت" یه مساله نسبی نیست. اسلام یا برای زن کرامت قائله یا نیست. اگه یه زمانی کرامت قائل بوده ، به نظر تو گذشت زمان میتونه کرامت رو از بین ببره؟ من جواب میدم میتونه . اما به شرطی که تغییر کنه. فرض کنیم الان صدر اسلامه. امروز وحی نازل میشه که زنها محترم هستن،( این باعث کرامت میشه)، فردا وحی نازل میشه که زنها دیگه محترم نیستن(این باعث میشه کرامت ایجاد شده از بین بره) اما اگه حکم دوم نمی اومد، کرامت زن حفظ میشد. الان 1400 سال از صدر اسلام گذشته. در این 1400 سال هم اسلام ادعا نکرده که قرآن نقض شده، و تو قبول داری که در برابر عرب جاهلی اسلام به زن کرامت داد، پس من حق دارم از تو بپرسم که این کرامت رو کجا و در چه نقطه ای از تاریخ پس گرفت؟
ممکنه تو به من بگی که منظورت از این حرف یه چیز دیگه است. مثلا این که مسئله "زمان ما" رو مطرح میکنی. اگه منظورت اینه که شرایط زندگی امروز با شرایط زندگی 1400 سال پیش تفاوت کردن و بنابر این کتابی که یک روز به زن کرامت داده بود، حالا و در این شرایط نه تنها کرامتی برای زن نداره بلکه ظالمانه هم هست، در این صورت گوش کن:
تو قبول داری که کتاب قرآن رو خدا فرستاده و قبول داری که شرایط زندگی امروز رو انسان تغییر داده. بنابر این اگه من منظورت رو درست فهمیده باشم، تو داری شرایطی رو که انسان فراهم کرده اصل می گیری و از خدا انتظار داری که مطابق با اون شرایط دستوراتش رو بیان کنه.
شرایط امروز اینه که زنها مجبورند برن سر کار و فعالیت اقتصادی داشته باشند. اسلام میگه خانم، من برای شما مهریه تعیین کردم، به شما حق دادم برای شیر دادن به بچه خودت، جگر گوشه خودت، مزد بگیری، من نفقه شما رو بر شوهرت (یا پدرت)واجب کردم برای اینکه دغدغه مالی نداشته باشی. به تو هم دستور ندادم که بشین تو خونه ظرفها و رختها رو بشور، اگه می خوای بری سر کار ، برو ولی من (دین اسلام) فکر میکنم که تو به عنوان یک زن، وظیفه ای بر عهده داری که لازمه اش اینه که دغدغه مالی نداشته باشی و سعی کرده ام از مجرای قوانینم این آسودگی خیال رو به تو بدم.
حالا ما مرد ها چی کار میکنیم؟ مهریه رو که میگیم کی داده کی گرفته، شیربها هم که اصلا حرفش رو نزن، بچه خودشه چشمش کور دندش نرم، نفقه رو هم که همین قدر که نره مهریه اش رو بذاره اجرا( یا اگه دخترمه، همین قدر که به جونم غرغر نکنه
بعد هم همه کاسه کوزه ها سر اسلام میشکنه!!
ضمن این که یکی از مصادیق جو گرفتن همینه که با این لحن عاطفی و احساسی در مورد قرن 21 ام صحبت کنیم.
الان سایت تعطیل میشه بقیه اش باشه برای بعد

**********

نوشته شده در ساعت3:45 روز یکشنبه
توسط حسین

شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۳

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
من به عنوان کسی که این وبلاگ رو راه انداخت، خسته شدم از یکه تازی یک عنصر مذهبی به اسم حسین و یه کافر بی ایمون به اسم علی.بنا براین منم می خوام یک کمی چرت و پرت جدی بگم.
دوستان عزیز، به خصوص خانومای محترم، لطفاً کل نوشته رو تا آخر بخونین، بعد به من بیچاره هرچی خواستین فحش بدین!

حسین آقا:
 چرا هذیون میگی؟ اگه ظلم رو تعبیر کنی به اینکه کرامت زن در مکتب اسلام بیشتر از زمان جاهلیه، خوب بدیهیه.ولی چطور میتونی اینو به زمان ما تعمیم بدی؟
اگه همه احادیثی رو که بعضیهاشون واقعاً مرجع معتبر دارن و من نمی خوام در موردشون حرف بزنم رو کنار بذاریم و فقط به متنی مثل قرآن نگاه کنیم، کاملاً و صددرصد واضح و بدیهیه که زن در این کتاب جنس دومه.اصلاً بحث تساوی زن و مرد سر حقوق اجتماعیه، نه مثلاً زور بازو.
سر همین مسائل کلی آیه داریم که اصلاً جای بحثی در این مورد باقی نمیذاره.فقط نگاه کن به "الرجال قوامون علی النساء"، و ببین این کلمه "قوامون" در همه ابعاد زندگی مطرحه! کلی بحث دیگه هم هست...مگه تو همین کتاب با شرایطی اجازه (و دستور) کتک زدن همسر به مردها داده نشده؟ اگه ندیدیش بیا تا نشونت بدم.
با این همه مدرک تو گیر دادی به اینکه از دختران زنده به گور شده سوال میشه که ... اینم شد دلیل مرد مؤمن؟

حالا جلوی آدمی که توی قرن بیست و یکم زندگی می کنه چند تا راه حل هست:
1- بیخیال کتاب و دین و این حرفها بشه.راه حل منطقی و عقلی واضحی جلوی پای آدمه و اون تساوی کامل حقوق اجتماعی و خانوادگیه.
2- بگه من بعضی از بخشهای کتاب رو قبول ندارم...در این صورت ضروری دین (چیزی که نص صریح در موردش وجود داره ) رو انکار کرده و تا جایی که من میدونم طبق فقه شریف ما که گاهاً به یه جک احمقانه تبدیل میشه، مرتده و حکمش اعدام!
3- تنها راه حلی که یه آدم مذهبی مثل من به ذهن مبارکش میرسه...اینه که خیلی ساده آقا این قرآن داره با عرب جاهلی بحث میکنه.از بحث معارف الهی (که حقیقتاً زیباست) و در زمان ثابته که بگذریم و پا به قواعد زندگی اجتماعی بگذاریم، می بینیم که بابا...با عوض شدن دنیا، اون احکام غلط نیستد، درستند، ولی به انتفاع مقدم! یعنی وقتی شرایط اولیه ای که باعث وضع شدن یک حکم شده عوض بشه،خوب طبیعتاً باید طرحی نو درانداخت...یعنی اگر هم قرار باشه همچنان بر طبق مذهب عمل بشه، باید یه عده قرآن شناس روشن فکر( نه این فقهای اوباش خشک مغز) بشینن بگن خیل خوب...ما از اصول کلی که داریم، قواعد جدید استخراج می کنیم، نه اینکه کماکان خودمونو به ظاهر محدود کنیم...

من دوستانه به تو توصیه میکنم الکی سعی نکن از آیاتی که داریم (به خصوص آیات صریحی که در مورد قوانین خانوادگی هستن) بگی که قوانین اسلام در این زمینه برای زندگی خانوادگی عصر جدید مفیده و به زن مدرن ظلم نکرده...چون از روز روشنتره!

تازه با احادیثی که مبنای فقه ما هستن کاری ندارم...بعضیهاش رو میتونید اینجا ببینید.(خیلیهاش ممکنه مرجع معتبری نداشته باشن)

*خوبه همه ما مهربونی خدا رو بچسبیم!

احمدعلی

سلام

**********

نوشته شده در ساعت 4:12 روز شنبه
توسط حسین

سه‌شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۳

سلام
 
**********
 
و اما به مناسبت وفات یا شهادت حضرت فاطمه، می خوام یه کم جدی حرف بزنم.
من واقعا نمی دونم چرا یه عده ای فکر می کنن که اسلام به زنها ظلم کرده.
نمی دونم تا حالا آیات ابتدایی سوره "تکویر" رو خوندین یا نه؟ به هر حال توی این آیات خدا یه توصیف محشر از روز قیامت می کنه.خورشید درخشان خاموش میشه، ستاره های نورانی  تیره و تار میشن، دریاها به جوش میان و خلاصه بلبشویی میشه.حالا توی این بلبشو خدا رو می کنه به "دخترهای زنده به گور شده " و از اونها میپرسه که به چه گناهی زنده به گور شدن. یعنی حتی قبل از اینکه بپرسه آی بشریت سربلندی یا نه؟ آی نسل انسان از عمرت درست استفاده کردی یا نه؟ آی آدمیزاد آدم واری زندگی کردی یا نه؟ فقط و فقط از علت زنده به گور شدن "دختر ها " میپرسه.
به نظر من ، تو اجتماعی که زنده به گور کردن دختر ها یه عادت و حتی یه افتخار محسوب میشد، یه همچین حرفی نه تنها تکریم مقام زن محسوب میشه، بلکه ابهت جاهلی مرد رو هم نابود میکنه.
 
**********
 
کتاب" فاطمه" ( شریعتی)خیلی قشنگه. من اصلا فکر نمی کردم شریعتی اینقدر حزب اللهی باشه.
 
**********
 
یه جمله از امام خمینی رو دیوار نوشته بودن که با وجود اینکه امام به نظر من انسان بزرگیه ، کلی ازش تعجب کردم.
جمله این بود:
اگر فاطمه زهرا مرد می بود ، حتما به جای رسول الله می بود.
من واقعا نمی فهمم این چه کاریه که ما بیاییم و مرد رو با زن مقایسه کنیم. انگار خیلی حیف شده که خدا اشتباهی فاطمه رو زن آفریده. بابا من خودم معتقدم زن بودن یه ظرفیت ویژه می خواد که من شخصا ندارم.
اگه فاطمه،"فاطمه" نبود، نه حسن،"حسن"میشد، نه حسین،"حسین" میشد، و نه زینب، "زینب".
همین حرفها رو زدیم که دخترها شروع کردن به مقایسه خودشون با پسرها. بابا من اگه پسرم باید الگوم یه مرد باشه، و اگه دخترم باید الگوم یه زن باشه.
چرا باید خانومها سعادت خودشون رو در گرو این بدونن که از مرد عقب نمونن یا از مرد بالاتر برن یا با مرد مساوی بشن یا بالاخره یه وقتی و توی یه مسابقه ای یه جوری برتریشون رو به مرد ثابت کنن. انگار سعادت یه زن اگه همه مردها معتادهای مردنی بشن، دیگه تضمین شده است. من نمی گم الگوی همه زنها باید فاطمه باشه، ولی چه می دونم مثلا ماری کوری باشه، یا یه زن موفق دیگه باشه یا بلاخره یه زن باشه.
من فکر میکنم اسلام با وضع قوانین اقتصادی خاصی که تقریبا زن رو از داشتن دغدغه های مالی نجات میده( زن حق داره مهریه بگیره، برای شیری که به بچه اش میده پول دریافت کنه ، حق داره هر میزان که زندگی اش تامین بشه از یه مرد پول بگیره( پدرش یا شوهرش) وعلاوه بر اینها سهم الارثی داره که درسته که نصف سهم برادرشه، اما قبل از اسلام از همین هم محروم بود(تازه اگه فرض کنیم قانون ارث ظالمانه است، همون چند مورد قبلی برای زندگی آدم کفاف میده))بالاخره اسلام خواسته نشون بده که زنها توی زندگی وظایفی بر عهده دارن که به خاطر اونها نا گزیر اند که دغدغه پول و مقام و هیچ چیز دیگه نداشته باشن.
من هم شاید خوب ندونم اون وظایف چی هستن ولی بلاخره خود خانمها باید به همچین فکرهایی باشن
 
**********
  
نوشته شده در ساعت18:31 روز سه شنبه
توسط حسین
در مورد چیزی که حسین عزیز نوشته بود، خوب احساس می کنم که چندان هم من با القاعده مخالف نیستم. هر دو از اسلام متنفریم، هر دو هم حتا اگه اسلام چیزی برای فهمیدن داشت، ازش چیزی نفهمیدیم.

علی

دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۳

سلام
 
**********
 
در حال حاضر چیزی که تو رگهای من جریان داره، به هیچ وجه ماده قرمزی نیست که بهش میگن خون، احساس زنده بودنه.
 
**********
 
من دیروز واحه رو خوندم. جایی که مجتبی در مورد فوت اون پیرمرد و اراجیف اون مردک نوشته بود.
من نمی خوام احساسات خدشه دار شده مجتبی رو خدشه دار تر کنم ، همینطور نمی خوام  از موقع نشناسی و بی فکری یه عده آدم دفاع کنم. قصدم فقط دیدن نیمه پر لیوانه. و باز از دید یه مسلمون صحبت نمی کنم ، یه ناظر بی طرفم که می خوام یه سوال از مسلمونها بپرسم:
 آیا دین شما که حکم غسل مس ميت رو، حتی برای مس ميت جنين ۴ ماهه اي که ۳ ماه و نيمه سزارين شده، و حتی  براي حالتي که مس کننده يه دختر ۸ ساله اي باشه که همون شب ۹ سالش تموم مي شه، بررسي می کنه، در مورد زندگی انسان و نجاتش هم حرفی زده یا نه؟
 
**********
 
دیشب رفتم تو اتاق، رو تخت امید دراز کشیده بود. داشت اشک می ریخت ولی نمی خواست من بفهمم. حس کردم که حس ساقی نامه داره. گفتم حس ساقی نامه دارم. چیزی نگفت. بعد من رفتم ظرفها رو بشورم و شام بپزم.(شام کوکو سبزی داشتیم، جاتون خالی) وقتی پخته شد و برگشتم تو اتاق ، ساقی نامه گذاشته بود.....
 
**********
 
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت: ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان 
 
**********
 
نوشته شده در ساعت11:56 دقیقه روز دوشنبه
توسط حسین

یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۳

دوباره سلام !
ببخشید که من دوباره مزاحم میشم.
عده ای از دوستان اون "علی القاعده" ای رو که من چند روز پیش نوشتم بد خوندن و فکر کردن که من با "اسامه بن لادن " و "القاعده" ارتباط دارم. و عده ای هم فکر کردن که علی مهریزی عضو القاعده است و اصولا اسم مستعار اسامه بن لادن، "علی القاعده" است.
خواستم بدینوسیله اعلام کنم هر دو مطلب قویا تکذیب می شود.

ولی خودمونیم از این علی که من دیدم خیلی هم بعید نیست.....

دوباره حسین
سلام

**********

می گن جوینده یابنده است. امروز بالخره دکتر اورعی برام میل زده بود.

**********

من یه نفر رو میشناسم که خیلی خوشحال میشه از اینکه رابطه دوستی دو نفر به هم بخوره. حتی خیلی خوشحالتر میشه که این به هم خوردن از کانال خودش انجام بشه. به نظر شما چیزی وحشتناک تر از چنین لذتی وجود داره؟ من تا حالا با این آدم چند بار از فاصله یک متری حرف زده ام.

**********

من ماهتاب رو دوست دارم.

**********

وقتی پای دوست داشتن در میان باشد، "هنوز" کلمه احمقانه ای خواهد بود.

**********

اما به هر حال دلیل نمی شود!!!

**********

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
...

**********

نوشته شده در ساعت 11:20 دقیقه روز یکشنبه
توسط حسین

شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۳

سلام
سلام و باز هم سلام

*************

من علی القاعده نباید اینقدر سلام کنم. ولی این کار رو دوست دارم. سلام سلامتی میاره

*************

دیروز اردوی خداحافظی 79ایهای برق بود. جای علی مهریزی و حسن اشراقی برای من خیلی خالی بود والبته جای همه اونها که نبودن.
اما این احمد علی برای نیومدن مستحق یکی از اون لعنت های آبدار خودشه. به خصوص با این چیزهایی که تو قلعه نوشته.

*************

رفتیم شهرستانک.4 سال پیش، برای معارفه هم رفته بودیم شهرستانک.........

************

شهرستانک تغییر زیادی نکرده بود. همون جای قبلی نشستیم، زیر سایه همون درختها نماز خوندیم ، تو همون رودخونه آب بازی کردیم.
بعضی از بچه ها که می خوان برن آمریکا هم بودن. خیلی دوست داشتم که دسته جمعی "ای ایران" رو بخونیم، اما نشد.........

***********

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

***********

من هنوز دکتر اورعی رو پیدا نکردم....
این پروژه لعنتی 10 نمره داره....

************
نوشته شده در ساعت 14:10 دقیقه روز شنبه
توسط حسین

چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۳

سلام
سلام
سلام
*************

باید اعتراف کنم با وجود باگهایی که توی کارم هست، دارم کم کم با فوت و فن های وبلاگ نویسی آشنا می شم. تازه اعتراف بدتر اینکه داره از اینکار خوشم میاد!!!!

*************

خوبیه مدلی که من نوشته هام رو می نویسم اینه که به همون ترتیبی که من مینویسم توی وبلاگ میان.( اگه به جای ستاره زدن بین نوشته هام اونا رو به طور مجزا پابلیش کنم، چپه میشن!!)اما یه بدیه اساسی هم داره اونم اینکه اگه آخرای کارم یه دفعه یه مشکل پیش بیاد (مثلا اگه سرو کله محمدصدیق پیدا بشه!!) من همه متن رو از دست میدم و باید از اول شروع کنم.

*************
یک نظر:

شما میتونید نوشته هاتون رو تو ذهنتون چپه کنین بعد چپشون رو بنویسین که تو وبلاگ راسته بشن
با تشکر ، یک وبلاگ نویس قدیمی

*************
جواب یک نظر:

کسی از شما نظر نخواست
با تشکر: حسین پارسا

*************

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

*************

به نظر من(البته به نظر من) یه روزگاری بود که دو نوع انسان داشتیم که هر کدوم یه نقصهایی داشتند ولی وقتی در کنار هم قرار می گرفتند هم رو کامل می کردند. همین باعث شد که همه فراموش کنند کی باید سالار باشه. در واقع همه میدونستند که اون موجودی که قراره از ترکیب این دو تا ناقص به وجود بیاد سالاره.
اما از یه روزی که من نمی دونم کی شروع شد، خانومهای محترمه خواستند ثابت کنند که با مرد مساوی هستند و بدون نیاز به اون میتونند زندگیشون رو اداره کنند.
این شد که مردها فکر کردند سالارند

قبوله که قبلش مردها به زنها ظلم کردن(محروم کردن زن از حقوق اجتماعی) اما خانمها متاسفانه صورت مساله رو اشتباه دیدند و فکر کردند اینکه مرد به اونها ظلم میکنه معنی اش اینه که مرد برتره و انها ضعیف تر، همین فکر غلط به مرد القاء کرد که برتره

***********
نوشته شده در ساعت12:32 روز چهارشنبه
توسط حسین

سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۳

سلام

موقعی که نشسته بودم پای فینال جام ملتهای اروپا، مامانم اومد پرسید این چه مسابقه ایه و من شرح مفصلی از این که این تیمها کی هستن و الان فیناله و حساسه و این حرفها پرداختم. مامانم از من پرسید طرفدار کدوم تیمم و من گفتم طرفدار یونان چون هیچ افتخاری در سطح اروپا نداره.
مامانم گفت منم اگه می خواستم طرفدار یکیشون باشم، طرفدار یونان می شدم چون اینها نوه و نتیجه های سقراط اند!

**********************************

Touch me with your naked hand, Touch me with your glove
Dance me to the end of love
Dance me to the end of love

**********************************

موقعی که رسیدم تهران ، هیچ خبری نمی تونست به اندازه خبر ازدواج اسماعیل من رو خوشحال کنه.انگار آدم پسرش رو داماد کرده باشه!

*********************************

این دکتر اورعی کجاست ؟ من هنوز پروژه طراحی ماشینم رو تعریف نکردم.

*********************************


نوشته شده در ساعت 11:15 دقیقه روز سه شنبه
توسط حسین

دوشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۳

سلام
سلام نشانه دوستی و صفا و صمیمیت است.

***************************

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

****************************

می دونید اورکات آدم رو یاد چی میندازه؟
یاد اون شعری که تو بچگی می خوندیم:

من دوست دارم با دوست تو که دوست داره با دوست من دوست بشه ، دوست بشم!!!!

**************************

من کازابلانکا رو خیلی دوست دارم. تو این فیلم یه "مرد" هست که گذشت میکنه.........

*************************

حسین

یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۳

سلام
کاش من رو هم لعنت می کردی احمد علی، چون اون "آقا"یی که پشت حسین نوشتی از صد تا لعنت بد تره.
*******************************

من دو باره اومدم. مشهد خیلی خوب بود. هنوز پنجراه پایین خیابونش به میدون ونک می ارزید.
*******************************

داداشم به همتون سلام رسوند.
******************************

اینکه من تو این مدت نوشتن رو تعطیل کردم به خاطر این بود که اینترنت خونه پولیه!!!!
*******************

تا بعد

لازمه اسمم رو بگم؟

سه‌شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۳

احمد آقا. من دیگه نمی خوام فحش بدم. از اولش هم نمی خواستم. فقط می خواستم «رقصی در میانه میدان» کنم که بالاخره امتحانم تموم شد. و بسی خوشحالم.

علی

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes