سه‌شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۵

دیروز هشت آبان بود.
برای ثبت در تاریخ.

دوستک

شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۵

سلام
و سلام کپی رایت هیچ کس نیست.

از وقتی این Webstats رو راه انداختم به آمارهای جدیدی رسیدم. ما کی رو داریم که از جمهوری چک این وبلاگ رو بخونه؟ البته اینکه کمتر از نیمی از بازدیدها از ایرانه زیاد تعجب نداره ولی حداقل عزیز باید خجالت بکشه که وقتی وبلاگ خودش هم تعطیله حداقل گاهی وقتها اینجا بنویسه یا حداقل باز دیدش دیگه از جمهوری چک کمتر نباشه. کمتر از نصف.
راستی کازابلانکا کجای چکه؟

دوستک

شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۵

دوستان و سروران
چه آنها که تلفنی به آنها اطلاع دادم و چه آنها که از قلم افتاده اند. دوشنبه خونه احمدعلی به صرف افطار دعوتید. آدرس: امیرآباد بالاتر از فاطمی، پلاک نمی دونم چند، طبقه 8 واحد 15 (شایدم 16 اون واحدی که وقتی از آسانسور در میاید، دست راسته)

دوستک

چهارشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۵

احمد علی:
ضمن تشکر بسیار زیاد از استاد عزیز آشفته.....

دوستان مشهدی فراوانی که به جای ترتیب بدنی (!) منطق پاس کردن همشون می تونن از این جمله نتیجه بگیرن که استاد آشفته زنده است... این خیلی خوبه :)

مجتبی

دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۵

خب من امروز دوباره دانشجو شدم. ولی معلوم نیست تا کی دانشجو می مونم!

چند روز پیش تو اتوبوس یه اتفاقی افتاد که شاید برای بعضیا جالب باشه. یه مرد میانسالی وارد اتوبوس شد بعد یه جوونی پاشد و جاش رو به اون داد. چند لحظه بعد یه مرد مسنی وارد شد. مرد میانسال یه کم صبر کرد دید کسی جاشو به اون نمی ده خودش پاشد جاشو به اون بده. همزمان دو نفر جوون دیگه هم پاشدن.
این صحنه برای بعضیا ممکنه جالب باشه ولی برای من به شخصه ... منو یاد یه صحنه از کتاب "سقوط" مال "آلبر کامو" میندازه. توش یه مرد کور می خواست از خیابون رد بشه ولی کسی ردش نمی کرد. بعد اول شخص داستان که تنها شخص داستان هم هست دست اونو می گیره و ردش می کنه. وقتی مرد ازش تشکر می کنه، اون کلاه خودشو برای ظاهراً احترام از سرش بر می داره!
اینه اون خویی که تو وجود ماهاست و ما رو پر کرده. نمایش برای دیگران. به من نگاه کنید! یک مرد کور رو از خیابون رد کردم و حالا حتی برای احتررام کلاهم رو هم برمی دارم. این منم مرد نیک روزگار کثیف و لجنمون.

دوستک

چهارشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۵

سلام
چند روز پیش از رادیو یک جمله خیلی قشنگ شنیدم:
زندگی مثل شطرنج می مونه؛
اگه بازی نکنی، می گن بلد نیست
اگه بد بازی کنی، می بازی
و اگه خوب بازی کنی، همه دلشون می خواد شکستت بدن...
*****
به امید دیدار
حسین

یکشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۵

اِاِاِ...مرتیکه ابله چلغوز تو روز روشن وسط اون همه آدم به دخترای روس میگه شیر برنج! آخه تو آدمی؟ تو انسانیت سرت میشه؟ بی شعور عوضیِ چرمنگ...

احمدعلی غیرتمند

عکسها:
غبار گذشته بر پنجره فردا Š

www.flickr.com
My Odeo Podcast

بایگانی کل


اینجا اسمش لینکدونی ه


2004-2006 Maahtaab ©

Template borrowed from Geir Landr? with minor changes